حلقه ارتباطی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی- کاشان

حلقه ارتباطی سرداران و 1700 شهید شهرستان کاشان

حلقه ارتباطی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی- کاشان

حلقه ارتباطی سرداران و 1700 شهید شهرستان کاشان

حلقه ارتباطی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی- کاشان

دستور کار قطعى نظام جمهورى اسلامى، دنبال کردن الگوى پیشرفت ایرانى - اسلامى است.
ما پیشرفت را به شکلى که غرب دنبال کرد و پیش رفت، نمیخواهیم؛ پیشرفت غربى هیچ جاذبه‌اى براى انسان آگاهِ امروز ندارد.

بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
15 مردادماه 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه با روزنامه شهر آرا در حاشیه برگزاری همایش مقاومت در افق فقاهت در تاریخ 17 بهمن1393

شهرآرا: همایش را چطور دیدید ظاهرا دیروز بوده و امروز؟

بله دو روز بود و تمام شد. به لحاظ موضوع، این همایش[1] از مترقی ترین همایش‌هایی است که در کشور در حال برگزاری است. توضیح مطلب و اینکه من می‌گویم این همایش خیلی مهم و موضوع واجبی هست، به خاطر این است که ما: در کشور دچار دعوای محاسباتی[2] هستیم و اختلاف محاسبه بین مسئولان وجود دارد. بخشی از مسئولان نظام- که آدم‌های خوبی هستند- مبنای محاسباتشان برای اداره جامعه توسعه غربی است؛ ولی بخش دیگری از مسئولان، مفاهیم اصلی انقلاب و الگوی پیشرفت اسلامی را پایه محاسبات جامعه قرار داده اند. وقتی در چنین فضایی به سر می‌بریم طبیعتا نشست‌ها و جلساتی که به شکل گیری محاسبات صحیح کمک کنند از مهم ترین نشست‌هاست.

به هر حال باید در  تصمیم سازی فعلی کشور حضور فعال داشته باشیم و نگذاریم "محاسبات توسعه گرا" فضای توسعه [3] را در جامعه محقق کنند؛ به عنوان مثال در شهر مشهد - که پایتخت معنوی و پایتخت تبیین انقلاب و اسلام است-  برنامه های توسعه ی شهری در حال تبدیل کردن این شهر به شهری با معماری مدرن است و ما می دانیم که محاسبات توسعه گرا در بخش معماری به شاخص‌های هویت اسلامی توجه نمی کند. حال اگر سکوت کنیم این معماری هویت اسلامی شهر را به چالش می کشد. این یکی از مصادیقِ اختلافات محاسباتی هست ،که گفتم. بنابراین هر گفتگویی که به  محاسبات ملت ایران و نخبگانش کمک کند کهبا واقعیت متناسب تر شود  به ما کمک کرده است.

شهرآرا:مهمانان هم در واقع کسانی بودند که نشان می‌دهد این همایش می‌خواهد کاربردی تر عمل کند و بنا بر این است که حرف‌های کاربردی تر زده شود. ما خیلی رفتیم به سمت نظریه‌پردازی. در واقع الان نقدی که می‌خواهیم با هم داشته باشیم یک نقد درون گفتمانی است و می‌خواهیم با هم در یک جبهه باشیم و ببینیم که اشکال کارمان کجاست چون ظاهرا چیزی که تا الان دیدیم این بوده که فقط نظریه‌پردازی شده است و فقط همایش برگزار شده با بحث الگوی پیشرفت اسلامی ظاهرا چشم اندازی نداریم که تا کی باید حرف بزنیم و از چه تاریخ و مرزی باید وارد عمل شویم. با توجه به اینکه مسئولانی که آدم‌های خوبی هستند ولی مبنای محاسبات برای اداره جامعه توسعه غربی بوده است و چون این توسعه پیاده نشده به اسم انقلاب تمام شده است.

همان طور که عرض کردم ما در شرایطی قرار داریم که اختلاف محاسبه بین نخبگان و مسئولان در حال تبدیل شدن به یک جنگ محاسباتی! است. اجازه بدهید این مسئله را بیشتر شرح دهم: برای فهم بهتر این اختلاف محاسباتی؛ در درجه اول باید بدانیم که حکومت برآمده از انقلاب اسلامی با عرف حکومت‌های مدرن امروز سازگار نبوده و بالتبع به دلیل این استقلال مشی، آن‌ها اقدامات مختلفی را  برای مقابله و به چالش کشیدن این حکومت اسلامی نوپا طراحی و در دستورکار قرار داده اند. دشمنان  مجموعه ای از فعالیت ها شامل: اقدامات نظامی ،کودتا و اقدامات اقتصادی و... را در دستور کار خود قرار داده اند و در شرایط فعلی به دلیلی که اقداماتشان به بن بست رسیده بر روی تغییر محاسبات مسئولان و مردم تمرکز کرده اند.

به عبارت بهتر: مردم، مسئولان انقلاب و نخبگان جامعه ایران نشان دادند که وقتی محاسبه درست انجام می‌دهند، می‌توانند آن محاسبه را عملیاتی هم بکنند.  دشمن هر چه تلاش کرده؛ نتوانسته جلوی این سیکل را بگیرد. در واقع دشمن ما زرنگی انجام داده و آمده کاری کرده که ما محاسبه درست نداشته باشیم! مثلا  مدتی است که به دنبال یک محاسبه صحیح؛ کشور به صحنه تولید علم و جنبش نرم افزاری وارد شده است و به تدریج در حال جبران عقب‌ماندگی‌های علمی کشور هستیم و همچنین به دنبال عبور از آفت ترجمه می باشیم. نتیجه این محاسبه این شده که ما در حوزه علم روی پای خودمان ایستادیم و مثلا وارد باشگاه‌ هایتکهای اول دنیا شده ایم. در ده سال اخیر توانستیم این موفقیت را به دست بیاوریم.

 همچنین محاسبات ما برای شکل دادن به جبهه مقاومت، باعث شده به تدریج مردم منطقه به سمت ما سوق پیدا کنند و بعد دولت‌هایی هم در منطقه به طرفداری از ما سرکار بیایند. این ها نمونه هائی از محاسبات صحیح مردم ما می باشد.

البته کسانی هم هستند که محاسبات غلطی دارند؛ هیچ وقت فراموش نخواهم کرد که وقتی مسئولان ما در دولت یازدهم  تصور و محاسبه شان این بود که باید برویم به سمت تعامل با استکبار تا اوضاع بهبود پیدا کند! فرانس24 گزارشی داد که نظام جمهوری اسلامی ایران توانسته است چهارمین پایتخت عربی را تحت نفوذ معنوی خود قرار دهد. ما در حوزه محاسبات سیاسی رفتیم به سمت شکل دهی جبهه مقاومت که از جمله فوائدش می تواند افزایش تبادلات تجاری میان ما و این کشورها باشد.

شما فرمودید باید برویم به سمت آسیب‌شناسی فعالیت‌های نیروهای انقلاب؛ عرض بنده این است که ما اگر بتوانیم پایه محاسباتی انقلاب اسلامی را شناسایی کنیم و این پایه را به حوزه‌های بیشتری ترجمه کنیم؛ آسیب فعالیت های ما کمتر می شود.  مثلا باید بتوانیم پایه محاسباتی انقلاب را به حوزه سیاست خارجی و جبهه مقاومت  بهتر ترجمه کنیم. باید بتوانیم با نگاه انقلاب، مسئله پیش گیری از جرم را تقویت کنیم. یکی از مصیبت‌های ما این است که قدرت پیشگیری از جرم نداریم. باید گفتمان اقتصاد مقاومتی  را  -که ترجمه پایه محاسباتی انقلاب در عرصه اقتصاد است- پیش ببریم. اگر بتوانیم در درون جبهه خودی ترجمه پایه محاسباتی انقلاب را به حوزه های مختلف تعمیم بدهیم بعدا در این جنگ محاسباتی قوی تر عمل می کنیم.

به نظر من جرئت جریان روشنفکری در نسبت دادن برخی ناکارآمدی ها به انقلاب، بیش از اینکه به قوت مباحث و استدلال آن‌ها برگردد؛ به کم کاری ما در ترجمه انقلاب به حوزه‌های مختلف برمی گردد. مسئله الگوی پیشرفت اسلامی اینجا متولد می‌شود. کلمه الگو یعنی نقشه جامع اداره کشور که از یک پایگاه مفهومی هماهنگ می شود. الگوی پیشرفت اسلامی درواقع تفصیل یافته پایه محاسباتی انقلاب اسلامی است و اگر بتوانیم این پایه  مفهومی را بازخوانی  و ترجمه کنیم؛ می توانیم جلوی دشمنی را که می‌خواهد در ما اشتباه محاسباتی به وجود بیاورد، بگیریم.

الان ما این ترجمه را به صورت تفصیلی انجام نداده ایم؛ ولی به این سمت در حال حرکت هستیم؛ الان چون سیاست های توسعه گرا بسط پیدا کرده اند مقام معظم رهبری با نرمش قهرمانانه فرصت آزمایش را به این نظریات داده اند؛ تا اثبات شود این نظریات غلط، قابلیت پیاده شدن ندارند. این آزمایش به تدریج برائت عمومی نسبت به نظریات توسعه گرا را افزایش می دهد و مردم متوجه ناکارآمد بودن این دیدگاه ها خواهند شد. بالاخره انقلاب مال همه ملت ایران است و اینکه اختلاف محاسباتی وجود دارد نباید ما را به سمت اختلافات سیاسی و نزاع ببرد. فلسفه نرمش قهرمانانه  هدایت نظامت ذهنی است. با اینکه در مذاکرات اختیارات زیادی به دولت داده شده است ولی به صورت جدی این سوال در فضای بین الملل ایجاد شده که آیا استکبار قابل اعتماد است؟ در سطح عمومی دارد این مسئله جا می‌افتد و بالتبع تفکر مرگ بر آمریکا ادامه پیدا می‌کند.

باید در یک کلام بگویم که ما چوب کلی گویی‌های برخی از خودمان را می‌خوریم واگر  از الان هم وارد بخش‌های مختلف بشویم این جنگ محاسباتی به نفع انقلاب و مردم تمام می‌شود.

شهرآرا:تقریبا هر کدام از مفاهیمی هم که حضرت آقا مطرح می‌کنند بچه‌های حزب‌الهی با یک تاخیرهایی به آن می‌رسیم یعنی وقتی می‌رسند که آقا با مفهوم جدیدتر مطرح می‌کنند.

نه سال هست که آقا الگوی پیشرفت اسلامی را مطرح کرده اند.

شهرآرا: و سوال این است که چرا بچه حزب الهی‌ها با این تاخیر حاد به این موضوع می‌رسند این آیا همان اختلاف محاسباتی است که دارد اتفاق می‌افتد که اگر این هست اصولش را باید از کجا بیاورند یا اینکه دلیل دیگری دارد که با تاخیر حاد به حضرت آقا می‌رسند.

داخل این سوال نمی‌رویم و سربسته می‌گویم ما تنبلیم و این ضعف به روحیات ما مربوط می‌شود. شاید شرایطی که در آن قرار داریم را نمی شناسیم. به هر حال اگر از فضایی که در اختیار ما هست ، استفاده نکنیم؛ با چالش‌هائی بدتر از فتنه 88 روبه رو می‌شویم. به جای اینکه بشکافیم چرا این اتفاق افتاده، باید برویم به سمت گسترش محاسبات انقلاب در فضای تصمیم سازی کشور .

شهرآرا:اگر خواسته باشیم با حضرت آقا هم فاز شویم مسائل اصلی انقلاب را مسائل اصلی خودمان بدانیم چه اقداماتی برای بچه های حزب الهی نیاز هست که هماهنگی داشته باشند.

الزام اولش این است که ما موضوع را -که همان جنگ تصمیم سازی است- درست بشناسیم یعنی ما اگر هشت سال جنگ تحمیلی داشتیم الان چندین سال است که دچار جنگ تحلیلی هستیم. الان الزام اصلی ما مدیریت جنگ نرم است. البته نباید جنگ نرم را جنگی خرد معنا کرد. باید اصلی ترین لایه‌های این نبرد را شناسایی کنیم؛ که اصلی ترین لایه اش مدل برنامه ریزی کشور است. جریان توسعه گرا این لایه را در اختیار گرفته و جبهه پیشرفت اسلامی باید تحلیل های مبتنی بر الگوی پیشرفت اسلامی را در این حوزه بسط دهد. الگوی اسلامی در مقابل توسعه غربی مطرح است و مفهوم این تقابل سنجیده ای که امام خامنه ای مطرح کردند؛ جلوگیری نرم از شکل گیری محاسبات غلط متکی به توسعه است.

همین که شما می‌گویید کشور باید توسعه پیدا کند اول بحث است.به نظر من اگر سعی کنیم دوگانه توسعه یا پیشرفت را در کشور ایجاد کنیم خدمت بزرگی کرده ایم. مثلا اگر بتوانیم در برابر سیاست خارجی توسعه گرا ایده ای بدهیم و یا در حوزه تربیت نظریه ای کاربردی براساس مفاهیم انقلاب ارائه دهیم؛ دو گانه توسعه و پیشرفت بیشتر تبیین می شود.

به عنوان مثال در "اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی" [4]نظریه ی "بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت" [5] مطرح شده است-متعمدا این نظریه را طوری نام گذاری کرد ه ایم تا تقابلش با "نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر کسب و کار" [6] احساس شود- جریان توسعه گرا می گوید در بحث اقتصاد دولت باید تمام تلاش خود را بکند تا "فضای حاکم بر کسب و کار" را بهبود ببخشد! خوب این  خودش یک نوع محاسبه است؛ که می‌گوید اگر شما اشتغال و تولید را می‌خواهید، راه آن بهبود فضای کسب و کار است. ما در تقابل با این شکل محاسبه -با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی- یک سوال مطرح  کرده ایم: آیا تربیت اسلامی را می‌خواهیم یا نمی‌خواهیم؟ پیداست که با برنامه ریزی برای تربیت نمی‌شود مخالفت کرد. بنابراین در برنامه ریزی باید برویم و نهادهای متکفل تربیت -که مهم ترین آن ها خانواده است- را تقویت کنیم. در تقویت نهاد خانواده هم یکسری عوامل درونی مطرح است -که به دست پدر و مادر است- ولی برخی عوامل بر نهاد خانواده تاثیر گذار هستند ولی در اختیار پدر و مادر نیستند و اثر سوء بر تربیت دارند. حال سوال این است که آیا این عوامل را باید بهبود ببخشیم یا خیر؟

  اگر دوستان توسعه گرا به ما بگویند که به تربیت بپردازید ولی فقط روی عوامل درونی تمرکز کنید. همین توصیه را در بخش کسب و کار به آنها خواهیم کرد و این می شود یک بن بست برای آنها. می دانید که جریان توسعه گرائی بر اساس "نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر کسب و کار" 108 حکم از 235 ماده برنامه پنجم را اشغال کرده است. این جریان نمی تواند بگوید در مقام برنامه ریزی برای بهبود فضای حاکم بر نهاد خانواده برنامه ریزی نکنید. با بررسی این نظریه یِ مبتنی بر الگوی پیشرفت اسلامی تقابل توسعه و پیشرفت بیشتر تبیین می شود. در پیشرفت اسلامی محور تربیت است و لازم است فضای حاکم بر تربیت را تقویت کنیم. در این دیگاه اقتصاد جزئی از فضای حاکم بر تربیت است و باید در خدمت تربیت باشد ولی در نگاه توسعه گرا اقتصاد محور است و باید فضای حاکم بر اقتصاد را بهبود بخشید. در این نگاه تربیت باید در خدمت اقتصاد باشد!

این خاصیت تعمیم دادن اصول انقلاب به بخش های مختلف است. یکی از پیشنهادهای ما در "اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی" این است که اگر قرار است نگاه انقلاب به  فرهنگ ، تربیت  و.. تعمیم پیدا کند؛ این تعمیم باید بر اساس یک نظریه صورت بپذیرد. "الگوی بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت" یک نظریه است و این نظریه در واقع مبنای انقلاب را تعمیم داده است. البته در نقشه راه ما مجموعه ای از این نظریات وجود دارد.

شهرآرا:در این مدلی که شما می‌گویید و مدنظر ما هم هست آیا اشتراکاتی هم با مباحث توسعه دارد

ببینید ما این سوال را فعلا مسکوت می‌گذاریم ؛ دلیلش این است که الان درک تفصیلی از الگوی پیشرفت و انقلاب وجود ندارد و اگر با این شرایط وارد مقایسه شویم و دنبال اشتراکات و اختلافات بگردیم؛ در واقع  بین دو مطلب ، که یکی از آنها تفصیلی و یکی از آنها اجمالی است، مقایسه کرده ایم. بنابراین الان وقت این بحث نیست. الان باید به تبیین تفصیلیِِ مسلمات الگوی پیشرفت اسلامی بپردازیم.  وقتی درک مبتنی بر پیشرفت اسلامی و محاسبات انقلاب تفصیل پیدا کرد؛ آن موقع می‌شود به سوال شما پاسخ داد. اگر الان این کار را بکنید به اسم جواب دادن به این سوال و به اسم بیان  اشتراکات میان توسعه و پیشرفت، به تبیین بیشتر توسعه کمک کرده ایم. بسیاری از دوستان رسانه ای به این مسئله توجه نمی‌کنند.

شهرآرا:در این اتفاقات به نظر می‌رسد هرچقدر جزئی تر بتوانیم صحبت کنیم برای خودمان هم بهتر است. ما در روزنامه اهتمام داریم روی بحث‌های مدیریت شهری. می‌خواهم بگویم این نظریات که شما می‌فرمایید در همین سطح خرد باید خودش را نشان بدهد و برای همین مدل مدیریت شهری برنامه بدهد یا نه شما می‌گویید فقط می‌آییم الگویی بحث می‌کنیم یا روش می‌دهید که خودتان بروید استخراج کنید. الان در شهر حال مشهد چالش‌های مختلف فرهنگی را داریم یکی از بحث‌هایی که داریم و عده ای از مدیران شهری با آن موافقند البته مخالفند همه ولی آن هایی که موافقند به ناچار موافقت کردند. مثلا بلندمرتبه سازی‌ها، لوکس‌سازی‌ها و تجاری سازی‌ها در حاشیه شهر ایراد دارد و باعث چالش هویتی در منطقه می‌شود. دوستان حرف‌های ما را قبول دارند و این دوستان شاید  از همان مسئولان خوب باشند ولی مجبورند چون الگویی به آن‌ها داده نشده است یا اینکه اشکال محاسباتی را دارند انجام می‌دهند. الان در بحث‌های اقتصاد شهری، شهر ایرانی اسلامی کار شده است یا نه. یعنی شهری که با مدیریت اقتصاد ایرانی اسلامی بخواهد شکل بگیرد چطور شهری است و چطور اقتصادی باید حاکم باشد و شاخص‌های آن را بگویید.

ما در اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی 81مسئله را تحلیل کرده ایم. و 27بسته جدید را داریم با زاویه الگوی پیشرفت اسلامی تحلیل می‌کنیم. اساسا اگر الگوی پیشرفت اسلامی به حل مسئله نرسد   نمی‌تواند مشکلی را حل کند. یک قدم بالاتر می‌روم و می گویم اگر کسی ادعا کرد الگوی پیشرفت اسلامی را جلو می‌برد؛ ولی در عمل به ارائه راه حل برای مسائل نرسید؛ این جریان در واقع دارد فرآیند مدرنیزاسیون در ایران را تقویت می کند. ما با کلی گویی راجع به انقلاب مشکل داریم اگر  این جریان خود را اصلاح نکند؛ کشتی انقلاب بیشتر به سمت مدرنیزاسیون می رود. البته راه فهماندن به این دوستان این نیست که بگوییم چرا دارید کلی گویی می‌کنید؛ بلکه راهش این است که مثلا در مورد مسئله شهرسازی از آنها راه حل مطالبه کنیم.

من سوالی از دوستانی که تراکم می‌فروشند دارم مثلا در کوچه ده متری به بهانه اینکه درآمد شهری ندارید تراکم می‌فروشید.  با فروش تراکم تمرکز جمعیتی ایجاد می‌شود، ولی شما فقط می‌آیید به  این فکر می‌کنید که شهر درآمد داشته باشد! با این کار جمعیت کوچه افزایش پیدا می‌کند و هزینه‌های اجتماعی و مشکلات در این کوچه بالا می‌رود. البته بعدا مجبور می‌شوید بابت حل این مشکلات هزینه کنید. حالا بنشینید حساب کنید بین پولی که از فروش تراکم  به دست می‌آورید و پولی که برای حل این طور مشکلات باید هزینه و خرج کنید. ما با مبنای شما حرف می‌زنیم؛ می‌گوییم طوری درآمدزایی نکنید که مجبور شوید بعدها ده برابر آن را هزینه کنید و با این حال نتوانید مشکلات  ناشی از تمرکز جمعیتی را اصلاح کنید.

 حال باید چه کرد؟ اگر بخواهیم این مسئله و مسائل مشابه را حل کنیم باید به سمت تعریف اثباتی از شهر اسلامی برویم. اگر تعریفی از شهر اسلامی نداشته باشیم، در بهترین وضعیت تبدیل می‌شویم به منتقد محض. چون نظریه نداریم مجبوریم فقط انتقاد کنیم. البته انتقاد هم سطحی از کار است. ولی من انتقادم این است که سطح های دیگر کار را چکار می‌کنید؟

 در اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی ارکان شهرسازی اسلامی را بحث کرده ایم. مدیریت شهر اسلامی از نظر ما محله محور است؛ یعنی شهر به نظامی از محلات تفکیک می شود و مدیریت متمرکز را در شهر نمی‌پذیریم. محله هم به محل ارائه خدمات به خانوار تعریف می شود. سبد نیاز های اقتصادی ، آموزشی، امنیتی ، روانی ، تفریحیِ خانوار  باید در محله عرضه شود. این اساس کار در مدیریت شهری می باشد.

اولین فایده این مدل، کاهش سفرهای درون شهری است. اگر شما به سمت درست کردن محله بروید دومین فائده اش این است که تَعَرُّفْ [7] بالا می‌رود؛ یعنی چون سعی می‌شود تمام خدمات در محله ارائه بشود افراد نسبت به هم آشناتر می‌شوند و به همین دلیل خودکنترلی ایجاد می‌شود. با محله محوری تَعَرُّفْ زیاد می‌شود وتَعَرُّفْ امنیت و ده‌ها آثار خوب دیگر را بالا می‌برد. اگر بخواهیم این کار را اجرایی کنیم باید در گام اول  آنچه از نیازهای خانوار که امکانش هست  را در محله ارائه دهیم و بعد برای بقیه نیازها زیر ساخت ایجاد کنیم. الان درست است که صنایعی داریم که باید بیرون شهر باشد ولی مثلا تحصیل فرزند را می‌شود در محله نگه داشت. با همین کارها چقدر هزینه خانوار کاهش پیدا می‌کند؟ تقویت زیر ساخت ها و رویه های مرتبط با  محله محوری پیشنهاد "اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی"می باشد.

 در مقابل جریان توسعه گرا به دنبال ارائه خدمات به شکل متمرکز است. آمده اند و می‌خواهد متمرکز خدمات را ارائه  بدهند و برای تحقق این مسئله و رفع مشکلاتش به دنبال گسترش دولت الکترونیک در جامعه هستند.     اولا بعضی خدمات مانند خدمات آموزش را- نمی توان و نباید به صورت مجازی ارائه داد و ثانیا اگر دولت الکترونیک تعمیم لازم را پیدا کند برای مقابله با مشکلات امنیتی آن ناگزیر هستیم تا تدابیر خاصی را انجام دهیم. یکی از این تدابیر تعریف ip اختصاصی برای افراد است. ip  در واقع کلید ورود شما به دولت الکترونیک هست و عملا آزادی انسان را نفی و حریم خصوصی را به چالش می کشد. من از دوستان توسعه گرا ی مدرنمان تعجب می‌کنم که از یک طرف شعار اصلی مدرنیته را آزادی می‌دانند و از یک طرف آمده اند ؛     سیستمی را طراحی کرده اند که تأمین ساده ترین نیازها را تحت کنترل دولت قرار میدهد! مهم ترین عارضه پذیرش دولت الکترونیک این است که وقتی به تدریج احساس کنید تحت کنترل هستید ابتکار و خلاقیت تان زیر سوال می‌رود.

شهرآرا:برای بحث شهر اسلامی چه پیشنهادی دارید. چون عملا مخاطب ما مدیریت شهری است و اگر شما بخواهید پشتیبانی برای انقلاب اسلامی درست کنید همین مدیریت شهری است.

مهمترین مسئله مرتبط با مدیریت شهری، اصلاح مدل قانون گذاری کشور است. طبق برخی مطالعات و آمارها ما 180مرجع قانونی داریم و همچنین 108سال هم سابقه قانون گذاری در مجلس را داریم.    ما حجم وسیعی قانون داریم و وقتی قانون متکثر شد اولین عیبش این است که قابلیت آموزش ندارد و عملا اجرایی نمی‌شود. دلیلش را می‌توانید از قضات سوال کنید؛ در بسیاری از پرونده ها شخص مجرم اطلاع نداشته که فلان مسئله خلاف قانون است. ضمن اینکه حتی اگر به سمت اطلاع رسانی بروید مشکل دیگری ممکن است به وجود بیاید. ممکن است طرف باخبر ‌شود ولی میلی به اجرای قانون نداشته باشد. دقت کنید: وقتی مردم خودشان را در تله‌هایی از قانون و مقررات ببینند از این تحکم‌ها خسته می‌شوند. البته از دل کثرت قوانین مشکل سومی هم به وجود می‌آید؛ قوانین متعارض می‌شوند. مثال این فقره  در حوزه شهرسازی زیاد است و مدیریت مقررات را در هر بخشی که به نفع مدیریت باشد اجرا می‌ کنند. عرض بنده این است که ما نباید وقتی با بحران روبه‌رو می‌شویم همه‌اش به سمت اورژانسی عمل کردن برویم و زود برایش قانون وضع کنیم. مقرارات زدائی لازمه محله محوری و مدیریت غیر متمرکز است.

شهرآرا:سوال آخر در این طرح و بحث‌ها اینکه شما فرمودید اقتصاد اسلامی را ببریم در اقتصاد شهری فکر نمی‌کنم کاربردی باشد و شما می‌گویید همه چیز باید با هم پیش برود خوب خیلی به ندرت پیش می‌آید که همه چیز با هم پیش برود. مثلا فرض بفرمایید من می خواهم الگوی شما را بگیرم و در همه بخش ها اجرا کنم، آیا مقاومتی صورت نمی‌گیرد، نباید خط زمانی تعریف شود. در بخش توسعه به مدل‌هایی مثل پدیده و این‌ها ناگزیریم به سمتشان برویم در مواجهه با این، این الگو چطور می‌خواهد برخورد بکند؟

ببینید بین مقام تبیین الگوی پیشرفت اسلامی و عمل به آن تفکیک قایل بشوید تا مسئله واضح شود. بنده عرض می‌کنم تبیین شهرسازی اسلامی بر اساس این الگو وابسته به این است که از بخش‌های مختلف ورودی بگیریم. اگر از مسائل تأثیر گزار بر شهر سازی-مثل اصلاح مدل قانونگذاری- غفلت کنیم؛ شهرسازی اسلامی به نتیجه نمی رسد. مثلا در مدل اقتصادی که حول حرم امام رضا علیه السلام است باید اصلاحاتی صورت بگیرد. تا وضعیت شهر سازی مشهد اصلاح شود و  ما الان می توانیم راجع به این الگو بحث کنیم. صحبت کردن راجع به ابعاد مختلف مدیریت شهری به ساخت تصویر راجع به این موضوع کمک می کند.

شهرآرا:در بحث اقتصاد اسلامی و اقتصاد شهری خود استفاده از سرمایه‌های خرد مردمی و اقتصاد مردمی نکاتی مطرح شده است؟

 باید تجمیع سرمایه  به محوریت بخش وقف را جدی گرفت. در وقف سرمایه ای هست که می‌تواند خیلی از مشکلات را حل کند. ما حرف اولمان در بخش اقتصاد تلاش برای تغییر در مدل تشکیل سرمایه است؛ که این را بعدا شرح می دهم. فقط یک مثال می زنم: طبق محاسبات، 60 یا 70درصد سهم درآمدهای مردم به بخش مسکن اختصاص می یابد و با توجه به اینکه وقف  بیشتر در املاک تحقق می یابد، با جهت دادن به آن می توان، با همین درآمد فعلی وقف -اگر طرح هایی نوشته شود  چند هزار مسکن ایجاد کرد و بار عظیمی از مشکلات مردم را حل نمود.  

با تشکیل سرمایه حول وقف در بخش مسکن امید زیادی در دل  مردم زنده می شود؟ جوانان با حل نسبی مشکل مسکن بیشتر به ازدواج ترغیب می شوند و انگیزه واقفان هم ارتقاء می یابد.    البته این کارها علاوه بر تبیین نظریه بنگاه های وقف محور [8] به  لوازمی همچون تشکیل واحدهای مشاوره ای وقف و طراحی مدل های محله سازی و... نیاز دارد که باید به صورت تفصیلی تبیین شود.در خاتمه عرایضم  از نخبگان مشهد و جبهه فکری انقلاب اسلامی  خواهش می کنم -بعد از 9سال- زمینه بسط گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی  را در جامعه فراهم آورند. تا در سایه این کار مبارک محاسبات شهری و سطح کلان دولت بهینه شود. انتهای پیام

پی نوشت ها:

[1]. همایش مقاومت در افق فقاهت در تاریخ 16 و 17 بهمن ماه 1393 در شهر مبارک مشهد برگزار شد.

[2]. آنچه ما امروز در مجموعه‌ی رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتی و دستگاه محاسباتی من و شما است. در میدانهای دیگر، استکبار نتوانسته است، کاری از او برنیامده است. بیانات امام خامنه ای در دیدار با مسئولان نظام16-2-1393

 [3]. آنچه که من میخواهم اضافه کنم، این است که اولاً کلمه‌ی «پیشرفت» را ما با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمه‌ی «توسعه» را به کار ببریم. علت این است که کلمه‌ی توسعه، یک بار ارزشی و معنائی دارد؛ التزاماتی با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتاده‌ی متعارف جهانی را که معنای خاصی را از آن میفهمند بیاوریم داخل مجموعه‌ی کار خودمان بکنیم. بیانات امام خامنه ای در اولین نشست اندیشه های راهبردی در جمهوری اسلامی10-9-1389

[4]. اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی در واقع پاسخی مبسوط به سفارش علمی امام خامنه ای در موضوع تولید الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت محسوب می شود؛ که دارای81 محور بحثی است.

[5]. نظریه تربیتی اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی

[6]. مهمترین نظریه جریان توسعه گرا

[7]. شناخت طرفینی گسترده بین افراد

[8]. نظریه اقتصادی اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی

 

 لینک مطلب در شهرآرا آنلاین
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۳۳

بسم الله الرحمن الرحیم

به دنبال عملیاتی شدن ایده دولتِ توسعه گرای یازدهم در حوزه سیاست خارجی و وابسته دانستن همه امور به یک توافق هسته ای موجی از سؤالات در میان مردم، نخبگان و مسئولین شکل گرفته است.

سؤالاتی مانند: 1- آیا واقعا کشورهای مستکبر تمامی تحریم ها را لغو خواهند کرد؟ 2- در صورت پذیرش شرایط آمریکا در مذاکرات(توافقنامه ژنو و بیانیه لوزان) تکلیف استقلال و امنیت کشور چه خواهد شد؟ 3- در صورت عدم پذیرش شرایط آمریکا و بالتبع عدم توافق مسئله اقتصاد و معیشت مردم چه وضعیتی خواهد یافت؟ 4- چرا دولت در عمل به برنامه های اقتصاد مقاومتی پایبند نیست؟ 5- در صورت پذیرش شرایط آمریکا در مذاکرات هسته ای وضعیت ما می توانیم چه خواهد شد؟ 6- برای گسترش تفکر اقتصاد مقاومتی در میان مسئولین و نخبگان چه فعالیت هائی باید در دستور کار قرار گیرد؟ 7- با ادامه تفکر مذاکره با کدخدا مستضعفین و آزادگان دنیا در مورد انقلاب اسلامی چه قضاوتی پیدا خواهند کرد؟ 8- ریشه مذاکرات اخیر به کجا برمی گردد؟ 9- و چگونه باید با ریشه مذاکرات اخیر مقابله کرد؟ به صورت روزمره در گفتگوهای عمومی و خصوصی مورد بحث قرار می گیرند؛ که البته سهم برخی از این پرسش ها در گفتگوها بیشتر از سؤالات دیگر است.

در مورد محورهای نه گانه فوق-که البته در درون خود شامل ده ها سؤال فرعی می باشند- جامعه ایران اسلامی و همچنین دنیای بین الملل و مستضعفان و مظلومان جهان در آینده ای نزدیک به قضاوتی نهائی دست خواهند یافت؛ ولی در این یادداشت لازم است به دونکته مهم درباره محورهای هشتم و نهم اشاره کنم:

نکته اول درپاسخ به سؤال ریشه مذاکرات اخیر به کجا بر می گردد؟ شکل می گیرد. باید بخش عظیمی از پاسخ این سؤال را در مطالعاتِِ به اصطلاح استراتژیک  مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام جستجو نمود. این مرکز در خلال مطالعات راهبردی خود! و با تحریف و استناد بخشی به برخی از اسناد بالا دستی نظام در فرآیند مطالعات، "نظریه سیاست خارجی توسعه گرا" را برای مدیریت مسائل مهم منطقه و جهان پیشنهاد داده است.‍[1] کارشناسان به بخش های مختلف این نظریه شعاری ایراداتی فنی وارد کرده اند؛ ولی مهمترین اشکال این نظریه، نادیده گرفتن خطرهای قطعی منطقه ای و جهانی برای امنیت ملی کشور است. در این نظریه مسئله سیاست خارجی در حد یکی از خدمه های بخش اقتصاد تنزل یافته و سعی می شود به بهانه جذب امکانات بین المللی برای توسعه! نگاه اقتصادی بر روابط بین الملل ایران اسلامی حاکم شود. با توجه به این نظریه در یک کلام می توان ریشه مذاکرات اخیر را گسترش بیماری مضمن توسعه گرائی در نظام تصمیم سازی کشور دانست؛ که باید برای حل آن اقداماتی کوتاه مدت و میان مدت طراحی نمود.[2]

اما نکته دوم این یادداشت در پاسخ به سؤالِ چگونه باید با ریشه مذاکرات اخیر مقابله کرد؟ شکل می گیرد. همانطور که در قسمت اول اشاره شد: ریشه مذاکرات اخیر به اعتقاد ویژه تدوین کنندگان نظریه سیاست خارجی توسعه گرا به مفهوم توسعه غربی بازگشت دارد و به صورت طبیعی راه مقابله با ادبیات توسعه غربی گسترش گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی در جامعه است. به عبارت دیگر به هرمیزان که گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی کاربردی تر و جدی تر در جامعه مطرح شود؛ زمینه شکل گیری تجربه هائی مانند مذاکرات اخیر در مسیر حرکت انقلاب اسلامی کمتر می شود.

به عبارت بهتر اگر می خواهیم ناکارآمدی توسعه را مانند کشورهای توسعه یافته در همه حوزه ها تجربه نکنیم و به بحران های آنها مانند فاصله طبقاتی و فروپاشی نهاد خانواده مبتلا نشویم؛ لازم است تا به راه های گسترش گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی بیاندیشیم و به تدریج گفتگوئی ملی حول الگوی اداره جامعه مطابق مقتضیات فرهنگی خود را راه اندازی کنیم.


پی نوشت ها:

[1]. در خلاصه و مقدمه ارائه شده مرکز تحقیقات مجمع تشخیص نظام برای تبیین نظریه سیاست خارجی توسعه گرا این عبارات آمده است:

زمینه‌ها و اهداف برگزاری کنفرانس سند چشم‌انداز گامی نوین در طراحی و پیشبرد اهداف ملی به شمار می‌آید. این سند برای نخستین ‌بار استراتژی کلان کشور را ترسیم نموده و تصویری از جایگاه ایران را در سال 1404 مشخص کرده است. با دقت در محتوای این سند و عبارت «ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول علمی، اقتصادی و فن آوری در منطقه»، می‌توان دریافت که در این سند توسعه به عنوان یکی از اهداف اصلی تعیین شده است. به بیان دیگر، بر مبنای این سند، توسعة علمی، اقتصادی و فن‌آوری به عنوان «انتخاب استراتژیک» کشور تلقی شده است.

همانطور که مطالعه فرمودید در این متن عبارت با هویت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل  حذف شده است وتنها به عبارت ایران کشوری است توسعه یافته اشاره شده است.  به نظر برخی از کارشناسان  رهبر معظم انقلاب با اضافه کردن عبارت هویت اسلامی و انقلابی به کلمه توسعه به دنبال این بودند تا تعریف خاص جمهوری اسلامی از توسعه را با محوریت الهام بخشی در جهان اسلام و تشکیل امت اسلامی به کارشناسان توسعه گرا تفهیم کنند؛ که متأسفانه  این قید از سوی بدنه کارشناسی مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفت. به نظر برخی از کارشناسان ریشه اصلی بیانات رهبری معظم در  منع استفاده از لفظ توسعه و استفاده از لفظ پیشرفت اسلامی را باید در همین سیاست تحرف و تقطیع کارشناسان توسعه گرا دنبال نمود ایشان در سخنرانی  سال 1389 خود به این نکته اشاره کردند و جلوی این روند خطرناک تحریفی را گرفتند. ایشان دراین باره فرمودند:

 کلمه‌ی «پیشرفت» را ما با دقت انتخاب کردیم؛ تعمداً نخواستیم کلمه‌ی «توسعه» را به کار ببریم. علت این است که کلمه‌ی توسعه، یک بار ارزشی و معنائی دارد؛ التزاماتی با خودش همراه دارد که احیاناً ما با آن التزامات همراه نیستیم، موافق نیستیم. ما نمیخواهیم یک اصطلاح جاافتاده‌ی متعارف جهانی را که معنای خاصی را از آن میفهمند، بیاوریم داخل مجموعه‌ی کار خودمان بکنیم. ما مفهومی را که مورد نظر خودمان است، مطرح و عرضه میکنیم؛ این مفهوم عبارت است از «پیشرفت»».: متن کامل این سخنرانی از اینجا بخوانید. متن کامل عبارت سند چشم انداز را در ادامه بخوانید:

با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامه‌ریزی شده و مدبرانه‌ی جمعی و در مسیر تحقق آرمان‌ها و اصول قانون اساسی‌، در چشم‌انداز بیست‌ساله، ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل.

[2].  امروز در چشم بسیاری از نخبگان ما، بسیاری از کارگزاران ما، مدل پیشرفت صرفاً مدلهای غربی است؛ توسعه و پیشرفت را باید از روی مدلهایی که غربیها برای ما درست کرده‌اند، دنبال و تعقیب کنیم. امروز در چشم کارگزارانِ ما این است و این چیز خطرناکی است؛ چیز غلطی است؛ هم غلط است، خطاست، هم خطرناک است. بیانات امام خامنه ای در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد۱۳۸۶/۰۲/۲۵

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۲

بسم الله الرحمن الرحیم

بیش از شصت سال است؛ که از اجرای اولین برنامه توسعه در ایران می گذرد و تا کنون بر اساس ادبیات توسعه غربی 10 برنامه در کشور تدوین و اجرا شده است. اولین برنامه توسعه غربی در کشور در سال 1327 تدوین شده و اجرای آخرین برنامه تدوین شده در سال 1394 پایان می یابد.

همچنین از سوی دیگر 9 سال از طرح گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی در کشور -به مثابه گفتمان جایگزین توسعه غربی- می گذرد و باتوجه به گسترش نسبی  گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی در میان نخبگان و مسئولین به تدریج پرسشی در میان نخبگان در حال شکل گیری است و آن اینکه آیا می توان نسبتی میان برنامه ششم کشور و الگوی پیشرفت اسلامی تعریف نمود؟ طرح گسترده این پرسش و تلاش برای یافتن پاسخی در خور برای آن به معنای تثبیت شاخصه هائی همچون استقلال کشور, گسترش عدالت و تقویت نهاد حیاتی خانواده در طول سالهای اجرای برنامه ششم است. 

همانطور که در گذشته اشاره شد؛ از منظر  اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی  عبور از توسعه گرائی در مقام برنامه ریزی وابسته به  "تشکیل هسته های توازن فرهنگی در نظام برنامه ریزی کشور بر محور موضوعاتِ "تربیت اسلامی"،"پیش گیری از جرم"،" مقاوم سازی اقتصاد" و"ترجمه زدائی از علم"است. هسته های توازن، نظامی از کارگروه های دولتی و غیر دولتی هستند؛ که وظیفه اصلی آنها شناسائی و تبیین امور ناموزون با محورهای چهارگانه فوق است. برای تشخیص ناموزونی های مرتبط با محورهای گفته شده؛ اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی 4 نظریه پیشنهاد داده است:

در این نقشه راه برای گسترش مسئله تربیت اسلامی در کشور و همسو کردن حساسیت های نظام برنامه ریزی با این مسئله مهم؛ "نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت" پیشنهاد شده است. موضوع این نظریه تبیین جایگاه تأثیر گذار فضای حاکم بر نهاد های متکفل تربیت در شکل گیری تربیت اسلامی است. فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت، به مجموعه عوامل موثر بر تربیت اسلامی اطلاق می شود؛ که اصلاح آنها از عهده نهاد خانواده خارج است. قوانین سخت گیرانه مربوط به اشتغال بانوان و کم توجهی به آموزشهای حیاتی مرتبط با نهاد خانواده در نظام آموزشی دو نمونه از این عوامل  محسوب می شوند؛ که اصلاح آنها با همت حاکمیت امکان پذیر خواهد بود.

همچنین در این نقشه راه: برای گسترش وصف پیش گیری از جرم در جامعه، برنامه ریزی بر اساس "نظریه پیش گیری بنیادین اسلامی از جرم" پیشنهاد شده است. تبیین و به کار گیری این نظریه فضای تصمیم سازی کشور را نسبت به زمینه های ساختاری و غیر ساختاری پیدایش جرم حساس می کند و این موضوع باعث می شود تا تصمیمات در کشور بر اساس "شاخص پیش گیری بنیادین" به تدریج بهینه شوند. این نظریه ریشه تحقق جرائم را نگرش های غلط افراد می داند و به همین دلیل توصیه می کند تا تصمیمات مرتبط با اداره کشور به زیر ساخت های شکل گیری نگرش در افراد آسیب نرسانده و آنها را تقویت کند. موضوعاتی مانند "دوران تربیت"،"علم نافع"،"نفی سبیل"،"مسئله امامت" و... بخشی از زیرساخت های شکل گیری نگرش محسوب می شوند ؛ که نباید تصمیمات حاکمیت آنها را تخریب و تضعیف نماید. جایگاه حیاتی زیر ساخت های شکل گیری نگرشِ افراد در اداره جامعه در "نظریه پردازش موضوعات جهت ساز"(نظریه مادر الگوی پیشرفت اسلامی) تشریح شده است.

برای مقاوم سازی اقتصاد فعالیت های گسترده ای باید در دستور کار قرار گیرد؛ ولی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی، تفکیک تدریجی فرآیند تأمین سبد نیازهای خانوار از سازو کارهای توسعه گرای فعلی؛ اولویت دار ترین محور در مقاوم سازی اقتصاد محسوب میشود. به عبارت صحیح تر تقویت معیشت خانوار، پایه هرگونه برنامه ریزی در حوزه مقاوم سازی اقتصاد است و بر اساس مفاهیم اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی برای دستیابی به این هدف مهم باید از "نظریه بنگاه های وقف محور" استفاده کرد. بر اساس این نظریه و با توجه به بافتِ فعلی وقف، برنامه ریزی برای حذف هزینه مسکن از سبد نیازهای خانوار با استفاده از وقف مزیتی شگرف دارد . البته شگل گیری مدل های اولیه بنگاه های وقف محور،  می تواند-در میان مدت- الهام بخشِ شکل گیری سرمایه به محوریت وقف گردد.

برای عبور از آفت ترجمه گرائی و تقلید در علم نیز تبیین و به کار گیری "نظریه بانک سؤالات جهت ساز"-از سوی این نقشه راه- توصیه شده است. مبنای این نظریه به کار گیری و استفاده از" الگوی نظام سازی اسلامی" برای شناسائی و تبیین سؤالات مرتبط با  تشکیل دولت اسلامی ا ست. الگوی نظام سازی اسلامی در حکم روش برای مبنای هدایت نظامات ذهنی -به مثابه بنیان اداره دینی جامعه- محسوب می شود؛ که به کار گیری آن زمینه واقعی شدن سؤالات و موضوعات پایان نامه ها را فراهم می آورد. به عبارت دیگر یافتن پاسخ های تفصیلی برای سؤالات استخراج شده از این الگو -در قالب پایان نامه ها و پروره های تحقیقی- علاوه بر کاربردی تر کردن موضوعات پایان نامه ها، مسیر ترجمه زدائی از علم را عملیاتی تر و مسئله محور می کند.

لازم به ذکر است در تدوین بخش پیوست الگوی پیشرفت اسلامی در برنامه ششم کشور؛احکام و تکالیف به نوعی مولود نظریات فوق الذکر محسوب می شوند و با استفاده از این مزیت می توان ضرورت و چگونگی اجرای احکام بخش پیوست برنامه ششم را برای کارشناسان و مسئولان تبیین نمود. آسیب شناسی ها نشان می دهد که یکی از عوامل عدم اجرای احکام و تکالیف برنامه ای در طول سالهای گدشته فقدان نظریه مُبَیِّن برای احکام برنامه ای بوده است. انتهای پیام


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۴۵

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی

 ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران

سلام علیکم

اینک که در میانه راه تدوین برنامه ششم کشور و همچنین تصویب لایحه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت هستیم- بنابر وظایف نمایندگی- مواردی را متذکر می شوم.

الفمستحضرید که بند اول برنامه پنجم کشور دولت را موظف کرده تا لایحه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را به تصویب مجلس برساند و سپس بر مبنای آن برنامه ششم کشور را تهیه نماید؛ ولی علی رغم تأکید قانونگذار بر این مسأله، دولت محترم بدون آنکه لایحه الگو را به تصویب مجلس برساند، به سرعت مشغول تدوین برنامه ششم است.

ببرخی از مسئولین محترم معاونت برنامه ریزی در حاشیه رونمائی و معرفی پیش نویس اولیه لایحه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، تصریح کرده اند که دولت در تنظیم قانون برنامه ششم معتقد به نگاه «نهاد گرائی»[2]است و از کارآمدی این مکتب مشهور توسعه دفاع کرده اند، این اظهارات نشان می دهد که دولت به جای اجرای تکلیف قانونی مبنی بر تصویب برنامه ششم بر اساس الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت، به دنبال تدوین برنامه ششم کشور بر اساس نگاه نهاد گرائی است در حالی که بر اساس نظر کارشناسان، بین این دو نگاه تفاوت جدی وجود دارد!

ج- در حال حاضر مجموعه هائی در حوزه علمیه قم در زمینه الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت مشغول فعالیت اند که دستاوردهائی نیز داشته اند. به جاست برای تدوین نهائی لایحه الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و همچنین تدوین برنامه ششم بر اساس این نگاه که همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است، به شکل رسمی از طرف سازمان مدیریت و برنامه ریزی با این مجموعه ها رایزنی علمی وجود داشته باشد.


حمید رسائی

نماینده مردم تهران، ری و شمیرانات

۵ اردیبهشت ۱۳۹۴



 ماده 1 برنامه پنجم کشور: دولت موظف است با همکاری سایر قوا «الگوی توسعه اسلامی-  ایرانی» که مستلزم رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر  ارزشهای اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی باشد را تا پایان سال  سوم برنامه تدوین و جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه دهد. این الگو پس از تصویب در  مجلس شورای اسلامی مبنای تهیه برنامه ششم و برنامه‌های بعدی قرار می‌گیرد
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۲۱

گروه سیاسی – رجانیوز: از طرح مسئله الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت در فضای گفتمانی کشور تقریبا ۸ سال میگذرد.  ضرورت تدوین الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت را آیت الله امام خامنه ای در دانشگاه سمنان در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱۸برای اولین بار به صورت مبسوط مطرح فرمودند. ایشان در این سخنرانی و در سخنرانی های سالهای بعد ابعاد مختلفی از این مسئله کلان را تبیین کردند؛ تبیین جایگاه فرادستی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، نسبت به همه اسناد برنامه ای کشور و همچنین ضرورت داشتن شتاب معقول در پی گیری این موضوع[۱]، جزء مهمترین فرمایشات معظم له در سالهای گذشته بوده است.

با توجه به گذشت ۸ سال از طرح این مسئله مهم و با توجه به اینکه در آستانه تدوین برنامه ششم کشور[۲] قرار داریم؛ چه نسبتی را می توان میان برنامه ششم کشور و الگوی پیشرفت اسلامی ترسیم نمود؟

پاسخ به این سؤال و ترسیم یک مسیر واضح برای تأثیر گذاری الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بر برنامه ششم؛ می تواند به تصحیح تدریجی فرآیندِ توسعه گرای برنامهریزی در کشور منجر شود.

قبل از تبیین ابعادی از پیشنهاد اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی برای خارج کردن برنامه ششم از بن بست توسعه غربی، لازم است توجه کنیم که پنج دوره برنامه ریزی بر اساس مفاهیم توسعه؛ تأثیرات فراوانی بر زیر ساخت های اداره کشور داشته است؛ که هماهنگ کردن این زیر ساخت ها با الگوی پیشرفت اسلامی -مانند هماهنگ نمودن زیرساخت قانونی کشور با نگاه پیشرفت اسلامی- یکی از لازمه های برنامه ریزی همه جانبه بر اساس الگوی پیشرفت اسلامی است؛ که به تدریج در طول سالهای آینده باید به آنها دست یافت.

مبتنی بر این نگاه واقع بینانه اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی هدف الگوی پیشرفت برای برنامه ششم را "تشکیل هسته های توازن" در نظام برنامه ریزی کشور در طول سالهای اجرای این برنامه می داند. هسته های توازن، نظامی از کارگروه های دولتی و غیر دولتی هستند؛ که  تبیین و تصمیم سازی برای "موضوعات جهت ساز" را متکفل می شوند. بدیهی است که این هسته های برنامه ریز مبتنی بر یک نظریه مرتبط با نظریه مادر الگوی پیشرفت اسلامی کار خود را دنبال خواهند نمود. [۳]

توضیح بیشتر آنکه: با توجه به جایگاه غیر قابل انکار موضوعات جهت ساز در ذهنیت جامعه؛ شروع فعالیت های منجر به تغییر برنامه ریزی توسعه گرا باید بر اساس پایه قرار دادن این موضوعات صورت بگیرداتکاء به موضوعات جهت ساز اصطکاک عملی و نظری را در مقام برنامه ریزی کاهش داده و با محوریت یافتن تدریجی این موضوعات به تدریج تصویر روشنتری از مفهوم پیشرفت اسلامی در ذهنیت برنامه ریزان ایجاد می شود."احیای تربیت اسلامی"، "خروج از آفت ترجمه گرائی در تولید علم"، "پیش گیری از جرم" و "مقاوم سازی اقتصاد" نمونه ای از اولویت دار ترین "موضوعات جهت ساز" محسوب می شوند؛ که ذیل یک نظریه مدون می توان در برنامه ششم برای آنها پیوستی از احکام قانونی را پیشنهاد داد.

تأکید بر انتخاب یک نظریه مرتبط با نظریه مادر الگوی پیشرفت اسلامی برای موضوعات جهت ساز به نتیجه آسیب شناسی برنامه های گذشته -مبتنی با نگاه الگوی پیشرفت اسلامی- بازگشت دارد. با نگاهی به برنامه گذشته درمی یابیم که بسیاری از احکام برنامه در سالهای گذشته به دلیل فقدان یک نظریه مشخصِ حاکم بر قانون برنامه، اجرائی نشده اند. در واقع اگرچه تکلیف قانونگذار به اجرای یک مسئله، زمینه حقوقی و مالی  برای تحقق یک مسئله را ایجاد می نماید؛ ولی فقدان یک نظریه مبین، تفاهم حول چگونگی تحقق آن مسئله را منتفی و بالتبع اجرای آن را ممتنع می سازد.

مبتنی بر دو نکته فوق؛ راه تغییر توازن در برنامه ششم،[۴] محوریت دادن به چند موضوعِ  جهت ساز بر اساس یک نظریه مرتبط با الگوی پیشرفت اسلامی[۵] می باشد. کار کرد نظریه -همانطور که اشاره شد- تبیین چگونگی تحقق موضوع جهت ساز به زبان برنامه ریزی اسلامی است و "اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی" برای تحقق "موضوع جهت ساز تربیت"؛ نظریه "الگوی بهبود مستمر فضای حاکم بر نهادهای متکفل تربیت" و برای تحقق "موضوع جهت ساز پیش گیری از جرم"؛ "نظریه پیش گیری بنیادین اسلامی از جرم" و برای تحقق "موضوع جهت ساز ترجمه زدائی در علم" ؛ "نظریه بانک سؤالات جهت ساز" و برای تحقق "موضوع جهت ساز مقاوم سازی اقتصاد"؛ "نظریه بنگاه های وقف محور" را پیشنهاد می کند.

بعد از تبیین این نظریات بخشی بسته ای از احکام پیشنهادی را می توان در قالب پیوست به برنامه ششم اضافه نمود و در طول سالهای اجرای برنامه ششم تفاهم گسترده تری در موضوع الگوی پیشرفت اسلامی ایجاد نمود. اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی برای تبیین هرچه بیشتر "نظریه هسته های توازن"-که وظیفه تصمیم سازی حول موضوعات جهت ساز در نظام برنامه ریزی را به عهده دارند- در آینده نشست هائی را برگزار خواهد نمودبعون الله تعالی.

پی نوشت ها:

[۱].  اگر ما توانستیم به حول و قوه‌ی الهی، در یک فرایند معقول، به الگوی توسعه‌ی اسلامی - ایرانىِ پیشرفت دست پیدا کنیم، این یک سند بالادستی خواهد بود نسبت به همه‌ی اسناد برنامه‌ای کشور و چشم‌انداز کشور و سیاستگذاریهای کشور. یعنی حتّی چشم‌اندازهای بیست‌ساله و ده‌ساله که در آینده تدوین خواهد شد، باید بر اساس این الگو تدوین شود؛ سیاستگذاریهائی که خواهد شد - سیاستهای کلان کشور - باید از این الگو پیروی کند و در درون این الگو بگنجد. البته این الگو، یک الگوی غیر قابل انعطاف نیست. آنچه که به دست خواهد آمد، حرف آخر نیست؛ یقیناً شرائط نوبه‌نوی روزگار، ایجاد تغییراتی را ایجاب میکند؛ این تغییرات باید انجام بگیرد. بنابراین الگو، یک الگوی منعطف است؛ یعنی قابل انعطاف است. هدفها مشخص است؛ راهبردها ممکن است به حسب شرائط گوناگون تغییر پیدا کند و حک و اصلاح شود. بنابراین ما در این قضیه هیچ دچار شتابزدگی نخواهیم شد. البته شتاب معقول باید وجود داشته باشد؛ لیکن شتابزده نخواهیم شد و ان‌شاءاللَّه با حرکت صحیح و متینی پیش خواهیم رفتبیانات امام خامنه ای در اولین نشست اندیشه های راهبردی با موضوع الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در تاریخ ۱۰-۹-۱۳۸۹

[۲]. فرآیند تهیه و تدوین برنامه ششم کشور از خرداد ۱۳۹۳ آغاز شده است

[۳]. تبیین چگونگی تحقق یک موضوع جهت ساز به تدریج زمینه ذهنی برای تغییر توازن در مقام برنامه ریزی به نفع پیشرفت اسلامی را فراهم خواهد آورد.

[۴]. تغییر توازن از توسعه به پیشرفت اسلامی در مقام برنامه ریزی هدف اصلی هسته های توازن می باشد.

[۵]. اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی، "پردازش موضوعات جهت ساز" را الگوی پیشرفت اسلامی می داند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۱

گروه سیاسی - رجانیوزمساله الگوی پیشرفت اسلامی به صورت رسمی از سال ۱۳۸۵ در دانشگاه سمنان در سخنان امام خامنه‌ای مطرح شد و برای اولین بار ایشان مقدماتی را مطرح کردند که این مقدمات در سال‌های بعد و در سفرهای استانی امام خامنه ای تکمیل ‌شد.

 

مساله الگوی پیشرفت اسلامی همان مساله انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی برای چه به وجود آمد؟ هر جوابی که شما به این سوال دادید، همین جواب را هم می‌توانید راجع به مساله الگوی پیشرفت اسلامی بدهید. در واقع مساله الگوی پیشرفت اسلامی، تئوریزه شده و جمع‌بندی شده فکر انقلاب است اما تفاوتی هم وجود دارد. تفاوت در اجمال و تفصیل است. مساله الگوی پیشرفت اسلامی همان مساله انقلاب اسلامی است البته به تفصیل. امام(ره) فرمودند بدون حکومت و بدون نظام‌سازی، نمی‌شود اهداف را محقق کرد. پس مبنای انقلاب اسلامی، نظام سازی اسلامی است. وقتی فرق بین قبل و بعد از انقلاب را صحبت می‌کنیم، می‌بینیم قبل از انقلاب هم علمای دین به دنبال تحقق اهداف اسلامی بودند ولی به هر دلیل، روششان برای تحقق اهداف انقلاب، تبلیغ بود. نوآوری امام خمینی(ره) این نبود که بیایند و اهداف جدیدی تعریف کنند، نوآوری‌شان این بود که مطرح کردند اهداف اسلامی، بدون نظام‌سازی اسلامی محقق نمی‌شود. پس مبنای انقلاب، غیر از مبنای فهم سنتی از اسلام است ولی هر دو اهداف مشترک دارند

 

متن زیر گفتگویی است که حجت الاسلام کشوری دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی با ویژه نامه نوروزی روزنامه جوان پیرامون نظام سازی اسلامی انجام داده است که از نظر می گذرانید:

 

مستحضر هستید که تدوین برنامه‌های توسعه، در قالب برنامه‌های زمانمند در کشور انجام می شود. ارزیابی محتوایی و کاربردی شما از برنامه‌هایی که تاکنون تدوین شده‌اند چیست؟ به نظر شما، این برنامه‌ها چه نتایجی برای کشور داشته‌اند؟

 

به نظر بنده، قبل از ارزیابی برنامه‌های توسعه‌ی کشور بهتر است به چگونگی روش ارزیابی آن‌ها بپردازیم؛ یعنی ابتدا مشخص کنیم که هدف از ارزیابی برنامه‌های توسعه‌ی کشور چه چیزی است. بعد براساس پایه­ ای که تعریف می­شود مطلب را ادامه ‌دهیم.

 

منظور از ارزیابی برنامه‌های توسعه، در جبهه‌ی پیشرفت اسلامی و جبهه‌ی نیروهای انقلاب اسلامی، این است که بدانیم آیا این نوع برنامه‌ریزی برای کشور، اهداف تعریف‌شده‌ی انقلاب را محقق می‌سازد؟ یا خیر؟ به نظر بنده، این هدفِ اصلی است که باید در نقدها و ارزیابی‌ها مورد توجه قرار گیرد.

 

جریان توسعه‌گرا در کشور، مدل برنامه‌ریزی‌های توسعه را مورد نقد درونی قرار داده است. به نظر این جریان، دوره‌ی تقسیم‌بندی برنامه‌ریزی‌ها به کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند‌مدت در کشور گذشته است و باید از دیدگاهی دیگر برنامه‌ریزی‌ها صورت بگیرند. با توجه به نقدهای این جریان به برنامه‌ریزی ­های توسعه، باید با دقت و بسیار شفاف صحبت کنیم تا تفاوت نقدهای ما از نقدهای این جریان مشخص باشد.

 

فکر می‌کنم اولین تفاوتی که باید روی آن تأکید کرد، هدف از نقد برنامه‌های توسعه است. این هدف در واقع سنجش میزان کمک برنامه‌های توسعه به انقلاب برای دست‌یابی به آرمان‌های متعالی خود می‌باشدبیانات مهم مقام معظم رهبری، در سال ۱۳۹۰، در شهر کرمانشاه،[۱] در خصوص مفهوم مهمی به نام ثُبات نظامبوده است. خلاصه‌ی فرمایشات ایشان در سخرانی این بود که آرمان‌های ثابتی وجود دارند. دلیل ثُبات این آرمان‌ها نیز متناسب بودن آن‌ها با فطرت بشر است. ایشان در این سخنرانی به وجود سازوکارهای اجتماعی نیز اشاره فرمودند که این سازوکارها و ساختارهای اجتماعی -و برنامه‌ریزی­های برآمده از این ساختارها- در همه‌ی کشورها ازجمله در ایران در جریان هستند.

 

پرسیده شد اگر سازوکارها و ساختارهای اداری جامعه نتوانند آرمان‌های تعریف‌شده‌ی انقلاب را محقق کنند چه باید کرد؟ شرح و توضیح آنچه مقام معظم رهبری فرمودند این بود که اگر سازوکارهای اجتماعی توان تحقق آرمان‌های انقلاب را نداشته باشند، برای مثال اگر نتوانند عدالت را محقق کنند، سازوکارها، ساختارها و برنامه­ ریزی­های اجتماعی باید تغییر کنند. بنابراین، هرجا تعارضی بین آرمان‌ها و سازوکارهای اجرای آرمان‌ها به وجود آمد، طبیعتاً باید به فکر تغییر دادن و بهینه کردن سازوکارها باشیم.

 

با پیمودن چنین مسیری، ضمن تحرک و پویایی، ثبات نظام نیز حفظ می‌شود. به نظر بنده، فلسفه‌ و دلیل اصلی بازخوانی برنامه‌ی توسعه، در اولین نقشه‌ی راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی، ثبات نظام است. در واقع هدف این است که بدانیم سازوکارها و برنامه‌ریزی‌های انجام‌شده، از اول انقلاب تاکنون، چقدر در ثبات نظام و دست‌یابی به آرمان‌های انقلاب مؤثر بوده‌اند.

 

نکته‌ی دیگر این است که باید در بازخوانیِِ کارآمدی برنامه‌های توسعه متنوع عمل شود؛ یعنی بررسی و ارزیابی برنامه‌های توسعه کشور باید به شکل­های مختلف در دستور کار قرار بگیرد. فرض بفرمایید برای مثال می­توان میزان احکام ناظر به بخش اقتصاد را در این پنج برنامه‌ی توسعه از نظر کمّی مورد بررسی قرار داد.

 

بهتر است برنامه‌ها از نظر اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بررسی شوند؛ مثلاً تأثیر این برنامه‌ها در یک دوره‌ی خاص بر زندگی مردم مورد بررسی قرار بگیرد. بررسی شود چه چیزی باعث ایجاد حادثه‌ی اسلام‌شهر در دوران سازندگی شد؟ یا علت حوادثی که در قزوین، مشهد یا بعضی شهرهای دیگر اتفاق افتاد چه چیزی بود.

 

روش دیگر، بررسی مبانی نظریِ حاکم بر برنامه‌های توسعه است. به عنوان مثال، در برنامه‌ی چهارم کشور، جریان نیروهای انقلاب، مبانی برنامه‌ی چهارم را مورد انتقادی جدی قرار دادند. قابل‌دفاع بودن نظام مفاهیم یک برنامه بسیار مهم است؛ زیرا گویای میزان هماهنگی آن با فضای مفهومی انقلاب اسلامی است.

 

برنامه‌های توسعه در کشور را حتی می­توان از حیث اجرا شدن و نشدن آن‌ها نیز مورد بررسی قرار داد. همان‌طور که می‌دانید یک سری احکام از برنامه‌ی اول توسعه به برنامه‌ی دوم و همین‌طور به برنامه‌ی سوم و  چهارم انتقال پیدا کرده است. حتی در برنامه‌ی پنجم نیز رد پایی از آن‌ها به چشم می‌خورد.

 

یکی از مدل­های نقد می‌تواند بازخوانی تاریخ توسعه در دنیا باشد. حتی می­توان پا را فراتر از برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی بعد از انقلاب گذاشت و به بررسی تاریخ برنامه‌نویسی در ایران از اول پیدایش تا امروز پرداخت.

 

به‌هرحال، به نظر بنده، بهتر است ملاک نقد برنامه‌ها از حالت کلی خارج شود؛ زیرا درحال‌حاضر عده‌ای از نبود تنوع نقد در کشور استفاده می‌کنند و ناکارآمدی برنامه‌ی توسعه را به پای انقلاب می­نویسند. بنده در مقام احصای روش­های نقد نیستم، اما لازم می‌دانم اشاره کنم که در نقد برنامه‌های توسعه، دو روش وجود دارد. روش اول، نقد کلی و اجمالی غیر‌متنوع است. روش دوم، تنوع در بررسی است. در اولین نقشه‌ی راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی، شش نوع نقد برای برنامه‌های توسعه تعریف شده است. باید اشاره کنم که البته بیش از این تعداد نیز امکان‌پذیر است. بنده اصراری ندارم که حتماً این مدل­های نقد مورد پذیرش قطعی واقع بشوند، فقط عرض بنده این است که نقد کلی نشود.

 

 هرچقدر نقدِ برنامه‌ی توسعه مسئله‌محورتر مطرح شود، قدرت "هدایت نظامات ذهنیِ" مباحث نقدی بیشتر می‌شود. فلسفه‌ی الگوی پیشرفت اسلامی نیز "هدایت نظامات ذهنی" و تغییر نگرش­هاست. نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که جبهه‌ی بزرگ طرفداران انقلاب اسلامی باید پرونده‌ای دائمی را برای نقدبرنامه‌های توسعه باز کنند؛ یعنی باید دائماً به این موضوع بپردازند. همان‌طور که می‌دانید ثُبات نظام جمهوری اسلامی موضوع بسیار مهمی است که نمی‌توان آن را با دیگر مسائل برابر دانست. اساساً همه‌ی فعالیت­های الگوی پیشرفت اسلامی در راستای ایجاد ثُباتِ بیشتر انقلاب اسلامی است. بنابراین، اگر هدف، حصول اطمینان از حرکت کردن در مسیر ثبات جمهوری اسلامی است، وجود پرونده‌ای دائمی و متنوع نیاز است. این نکته را عرض کردم که تلقی بسته شدن بحث ایجاد نشود.؛ زیرا به فضل پرودگار وقتی اندکی در دوران "پرورش الگوی پیشرفت اسلامی" ارتقا حاصل شود، پرونده‌ی مسائل توسعه دائماً بازخوانی خواهد شد.

 

حال می­خواهیم به نقد برنامه‌های توسعه بپردازیم. در اولین نقشه‌ی راه الگوی پیشرفت اسلامی برای ارزیابی منصفانه از برنامه‌های کشور و عملکرد دولت‌هایی که این برنامه‌ها را نوشته‌اند، در گام اول- به‌صورت تفصیلی­تر از وضعیت فعلی- خواسته­ ها و آرمان‌های مردم ایران تعریف شده است. دلیل آن نیز این است که در فضای ارزیابی، انقلاب معیار و محک قرار بگیرد.

 

طبیعی است که اگر معیار و محک نقد برنامه‌های توسعه حالت اجمالی داشته باشد، نقد تفصیلی آن شکل نمی­گیرد. بنابراین برای نقد منصفانه‌ی برنامه‌های توسعه، اقدام "اولین نقشه‌ی راه الگوی پیشرفت اسلامی" این بوده است که انقلاب اسلامی به‌صورت تفصیلی ذیلِ اصطلاحِ "جهت حرکت انقلاب اسلامی" معنا شود. در نتیجه‌ی واضح بودن اصطلاح "جهت حرکت انقلاب اسلامی"، در فضای نقد دستمان بازتر خواهد بود. بنده بحث‌های اصطلاح "جهت حرکت انقلاب اسلامی" را به‌طورخلاصه عرض می‌کنم. بعد از آن به فضای نقد می‌پردازم.

 

در قالب اصطلاح "جهت حرکت انقلاب اسلامی" به سه سؤال پاسخ داده شده است. در واقع پاسخ دادن به این سه سؤال باعث می‌شود درک بهتری از انقلاب اسلامی در ذهن‌ها ایجاد شود.

 

سؤال اول این است که جامعه­ ایرانِ بعد از انقلاب براساس چه مبنای فکری اداره خواهد شد؟

 

در شرح چرایی مطرح شدن این سؤال باید عرض کنم، مشخص است که ایرانِ بعد از انقلاب به دنبال تحقق شاخص­های هویت اسلامی است. بخشی از این شاخصه ها همان‌طور که همه می‌دانند عدالت، احیای نهاد خانواده، حفظ استقلال کشور و نفی سبیل است. بنابراین، آرمان ما، تحقق شاخصه ­های انقلاب اسلامی است. اما انقلاب اسلامی با چه فکری می­تواند به این آرمان دست پیدا کند؟ آیا با هر برنامه‌ریزی و تفکری می­توان به این آرمان‌ دست پیدا کرد؟ آیا انقلاب اسلامی برای تحقق آرمان‌های خود فکر خاصی دارد؟

 

برای درک سؤال اول، بعد از موشکافی آن در پاسخ به این سؤال، سه احتمال بررسی شده است که بنده از شرح آن‌ها خودداری و به اشاره‌ای بسنده می‌کنم.

 

جواب اول، جوابِ روشن‌فکری است. جریان روشن‌فکری، اداره‌ی جامعه‌ی ایرانِ بعد از انقلاب را در اصلاح قرائت دینی [۲]می‌داند. در واقع پایه‌ی فکریِ جریان روشن‌فکری برای ادراه‌ی جامعه، "اصلاح قرائت دینی" است. این جریان، برای اسلامِ با قرائت کنونی، قابلیت اجرایی قائل نیست. مبنای این تغییرِ قرائت را نیز بر این می‌داند که هرگاه بین مفاهیم اسلامی و مفاهیم مدرن تعارضی ایجاد شد، درک اسلامی به نفع درک مدرن اصلاح شود. مشهورترین موقعیت اجرایی این بحث در حدود و تعزیرات است. دلیل آنها نیز منافات اجرای حدود و تعزیرات با فرهنگ حقوق بشر امروز می‌باشد!

 

بنده از این بحث با پرسیدن سؤالی از جریان روشن‌فکری می­گذرم. جریان روشن‌فکری معتقد به اصلاح قرائت دینی است و بسیاری از افراد آن نیز ادعای دین‌داری می‌کنند. با توجه به اینکه همه می‌دانیم، درون روایات دست بردن، کم و زیاد کردن در دین، انقباض و انبساط در دین و شریعت، مصداق بدعت شمرده شده است و شخصی که این کار را می­کند به‌شدت حقیر و خوار شمرده می‌شود. این جریان، اگر واقعاً در دین‌داری خود صداقت دارند، پاسخ دهند، با مجموعه‌ی روایات در باب بدعت چه کنیم؟

 

 برای مثال، در نهج‌البلاغه، در روایتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند: «إنَّمَا بَدءُ وُقُوعِ الفِتَن أهوَاء تُتَّبَعُ وَ أحکامٌ تُبتَدَعُ....»[۳] احکامی که بدعت گذاشته می‌شود در کنار اهوایی که تبعیت می‌شود، دو عاملِ ایجاد فتنه در جامعه هستند. بنابراین امیرالمؤمنین (علیه السلام) ریشه‌ی ایجاد فتنه را بدعت می‌دانند.

 

 در روایت دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) نقل شده است، «مَن أهانَ صاحِبَ بِدعَة أمَّنَه اللّهُ یومَ الفَزَع ِالأَکبَر» [۴] به این معنی که (هرکس به بدعت‌گذاری اهانت کند، خدا روز وحشت بزرگ او را ایمن دارد). بنابراین، پاسخ جریان روشن‌فکری به این سؤال، بسیاری از مسائل پیش‌آمده را بر‌طرف می‌کند.

 

 جریان دیگر، جریان فهم سنتی از اسلام است. جریان فهم سنتی از اسلام  برای "تحقق شاخصه­ های هویت اسلامی" از ما می‌خواهد تبلیغ اسلامی را با افزایش کمیت و کیفیت آن در دستور کار قرار دهیم. واضح است که خواسته‌ی این جریان کاملاً مخالف خواسته‌ی جریان روشن‌فکری است؛ زیرا این جریان برای فهم فعلی از اسلام، قابلیت اجرایی شدن قائل شده است، اما راه اجرای آن را "تبلیغ هویت اسلامی" می‌داند.

 

ضمن احترامی که برای جریان فهم سنتی از اسلام، به دلیل اعتقاد آن‌ها به کارآمدی اسلام در عصر حاضر، قائل هستم، سؤالی نیز از این جریان می‌پرسم. اگر فقط به تبلیغ هویت اسلامی اکتفا شود، چگونه با مردمی که زندگی، وقت، ذهن و دوران تربیت آن‌ها-به وسیله ساختارهای مدرن- اشغال شده است و به تعبیر قرآن «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی ‏کانَتْ عَلَیْهِمْ.....» [۵] غل و زنجیر به پایشان است یا در واقع گرفتاری و مشغله دارند، می‌توان ارتباط تبلیغی برقرار کرد؟

 

شاید جریان فهم سنتی از اسلام برای تبلیغ اسلام آماده باشد، اما در دوره‌ی شکل‌گیری شخصیت که مهم‌ترین دوران حیات انسان است، افراد گرفتار مدرسه رفتن هستند. بنابراین، سن تربیت اشغال شده است. فرد مجبور است دروسی را بخواند که شاید در آینده، با استفاده از آن‌ها، بتوانند نقشی در جامعه‌ی اجتماعی ایفا کنند. بنابراین، فرصتی ندارد که به امورات مهم دینی و مطالعاتی درباره‌ی افق زندگی خود بپردازند. بعد از  فارغ‌التحصیلی نیز دچار پدیده‌ی زشت مصرف‌گرایی می‌شوند. توجه داشته باشید که مصرف‌گرایی ذائقه را تغییر می‌دهد. با تغییر ذائقه، تأمل و تفکر انسان به سمت دنیا متمایل می­شود و فقط به روش­های کسب درآمد و مسائلی از این قبیل می‌اندیشد. این از عوارض مصرف‌گرایی است. عرض بنده این است که تبلیغ کردن روش بدی نیست، اما صِرفاً به تبلیغ اکتفا کردن، کار صحیحی نیست.

 

جریان دیگری نیز در کشور وجود دارد که با نام جریان اسلام ناب شناخته می‌شود. نقطه‌ی اشتراک بسیار مهمی بین جریان اسلام ناب و جریان فهم سنتی از اسلام وجود دارد. هر دو جریان معتقد هستند که برطرف شدن مشکلات مردم در گرو تحقق شاخصه‌ی هویت اسلامی است. بااین‌حال، جریان اسلام ناب، در روش تحقق اسلام، با جریان فهم سنتی از اسلام اختلاف‌نظر دارد.

 

دلیل اختلاف‌نظر نیز بر سر سؤالی است که برای جریان فهم سنتی از اسلام مطرح شد. در دوران مدرن، برنامه‌ریزی جامعه و نظامات اجتماعی، سن تربیت و بقیه‌ی سنین دوران زندگی افراد را اشغال کرده است. به همین دلیل باید فعالیت­هایی در زمینه‌ی آزادسازی ظرفیت­های افراد در دستور کار قرار بگیرد تا این‌گونه، ابتدا، کشش و علاقه فرد نسبت به مسائل دینی ارتقا پیدا کند، بعد از آن، تبلیغ در این ظرفیت آماده‌شده ضرب شود. بنابراین، جریان اسلام ناب معقتد است به دلیل اینکه نظامات اجتماعی کاملاً اسلامی نشده‌اند و تقریباً نظامات مدرن غالب هستند، بخشی از جامعه‌ی ایران درحال‌حاضر زیر نظر برنامه‌ریزی مدرن اداره می‌شود که در واقع این نظامات مدرن به مثابه غل و زنجیری به پای مسلمانان هستند.

 

جریان اسلام ناب خواستار تغییر ساز‌وکارهای اجتماعی به‌گونه‌ای است که وقت برای تبلیغ هویت اسلامی بیشتر شود. با تغییر سازوکارها می‌توان سرفصل‌های جدیدی مثل معاد، آخرت و خانواده را به متون درسیِ آموزشی اضافه کرد و تحولی بنیادین را در نظام آموزش‌وپرورش ایجاد نمود. با اضافه شدن هرکدام از این سرفصل‌ها افق زندگی افراد تغییر خواهد کرد.

 

بنابراین شرایط باید به‌گونه‌ای باشد که وقت فرد با برنامه‌ریزی‌های نظامات مدرن اشغال نشود. به مجموعه کارهای تبلیغی و غیرتبلیغی که شرایط را آماده می‌کند تا در درون فرد حالت انصات و استماع نسبت به تبلیغ ارتقا پیدا کند، نظام‌سازی اسلامی گفته می‌شود. مفهوم نظام‌سازی اسلامی به‌صورت تفصیلی در نظریه‌ی پردازش موضوعات جهت‌ساز شرح داده شده است.

 

با این توضیحات مشخص شد که اساساً جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب با انتخاب یکی از این سه احتمال اداره خواهد شد. به نظر بنده، دلیل اصلی مطرح کردن صریح و تفصیلی دیدگاه‌های جریان‌های دیگر این است که با مقایسه‌ی پیشنهادهای جریان‌های مختلف با یکدیگر، برتری تفکر انقلاب نسبت به سایر تفکرها کاملاً آشکار می‌شود. پیشنهاد نقشه‌ی راه الگوی پیشرفت انقلاب اسلامی، برای اداره‌ی جامعه، بسط تفکر نظام‌سازی اسلامی است که اجمالاً درباره‌ی آن توضیح داده شد.

 

با توضیحاتی که عرض شد، فضا برای نقد نظری برنامه‌های توسعه آماده است. توجه بفرمایید که اگر به این باور رسیدیم که باید به دنبال نظام‌سازی اسلامی باشیم، باید مشخص کنیم که مجموعه مواد برنامه‌های توسعه، چقدر در راستای نظام‌سازی انقلاب اسلامی هستند؟

 

اجازه دهید واضح‌تر بیان کنم. به اسم کوچک‌سازی و چابک‌سازی دولت، در دوران اصلاحات، نهاد جهاد سازندگی قربانی شد. وظیفه‌ی این نهاد رسیدگیِ ویژه به امور مستضعفین و فقرا بود. می‌دانید که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های هویت اسلامی جامعه، رسیدگیِ ویژه به امور مستضعفین و تلاش برای فقرزدایی از جامعه است. در واقع جهاد سازندگی بخشی از نظام‌سازی حضرت امام (ره) بوده است که با هدف بررسی ویژه به امور مستضعفین ایجاد شده بود.

 

در مراحل پنجگانه‌ای که برای تحقق آرمان‌های انقلاب تعریف شده است - مراحلِ انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه‌ی اسلامی و امت اسلامی- مرحله‌ی دولت اسلامی مرحله‌ای است که می‌خواهیم در خانه‌های خالی نظام اجتماعی و سیاسی مورد تعریف حضرت امام (ره)، نظام‌سازی اسلامی انجام دهیم. ذکر این نکته لازم است که حضرت امام (ره) حدود ده مورد نظام‌سازی اسلامی انجام داده‌اند که ما در مرحله‌ی دولت اسلامی نظام‌سازی اسلامی را بسط می‌دهیم. متأسفانه برنامه‌های توسعه‌ای ما نه‌تنها نظام‌سازی اسلامی را بسط نداده‌اند، بلکه به نظر بنده، حتی با اجرایی شدن برخی از احکام خطرناکی که در آن‌ها وجود دارد ممکن است نظام‌سازی اسلامی حضرت امام (ره) نیز به چالش کشیده شود.

 

مطلع هستید که تفاوت بین مرحله‌ی دوم و سوم انقلاب یعنی مرحله‌ی نظام‌ اسلامی و مرحله دولت اسلامی در اجمال و تفصیل آن‌هاست. از آنجا که مبنای تفکر اداره‌ی جامعه، نظام‌سازی اسلامی دانسته می‌شود، در مرحله‌ی نظام اسلامی، در چند بخش، نظام‌سازی انجام شده است و در مرحله‌ی دولت اسلامی، خانه‌های خالی، نظام‌سازی اسلامی می‌شوند، مثل خانه‌ی اقتصاد، آموزش‌وپرورش و دستگاه آمارگیری کشور. به نظر بنده، دستگاه آمارگیری جزو خانه‌هایی است که باید در آن نظام‌سازی اسلامی صورت بگیرد. در واقع مدل آمارگیری کشور باید فرهنگ‌محور شود و فضای دیگری باید در آن اصل قرار گیرد که در جلسات مجزا به تشریح آن خواهم پرداخت.

 

برنامه‌های توسعه‌ی کشور باید نظام‌سازی اسلامی را به‌صورت تفصیلی تئوریزه کنند که اساساً شاهد چنین چیزی در برنامه‌های توسعه نیستیم. نویسندگان توسعه‌گرا و تدوین‌کنندگان برنامه‌های توسعه اصلاً درکی از نظام‌سازی اسلامی ندارند و صرفاً تعمیم‌دهنده‌ی نظامات مدرن در کشور هستند. در حوزه‌ی نظری، مهم‌ترین نقد همین است که عرض کردم. برنامه‌های توسعه‌ی کشور اصلاً با مبنای نظام‌سازی اسلامی انقلاب هم‌سویی ندارند. بنده برای نمونه نیز جهادسازندگی را مثال زدم، البته نمونه‌های دیگری نیز وجود دارند.

 

گفتید هدف از نقد برنامه ها‌ی توسعه، بررسی نسبتی است که با آرمان‌های انقلاب دارند. با بررسی وجوه فرهنگی و اجتماعی برنامه‌ی چهارم توسعه و مبانی نظری آن بفرمایید که این برنامه و مبانی نظری آن چه نسبتی با آرمان‌های انقلاب داشته است؟ مبانی نظری و مستندات درنظرگرفته‌شده برای برنامه‌ی چهارم توسعه چه نسبتی با آرمان‌های انقلاب و اندیشه‌‌های امام خمینی (ره) برقرار کرده است؟

 

در ادامه‌ی بحث قبلی، می‌توان گفت که در برنامه‌ی چهارم، نظام‌سازی اسلامی تعمیم پیدا نکرده است. برنامه‌ی چهارم دو بخش دارد؛ بخش قوانین و بخش مبانی نظری. بحث مبانی نظریِ برنامه‌ی چهارم سروصدای زیادی ایجاد کرد. ناگفته نماند که بین مبانی نظری برنامه‌ی چهارم و قانون برنامه‌ی چهارم نیز شکافی تئوریک وجود دارد. به‌هرحال، در مبانی نظری برنامه‌ی چهارم، سه استراتژی برای برنامه‌ی نظام پیشنهاد شده بود. در هر سه، یک اصل مشترک وجود داشت و آن این بود که ایران برای توسعه و پیشرفت باید تقسیم‌ کار جهانی را بپذیرد. از این تقسیم‌ کار نیز سه نوع تحلیل شده بود.

 

آنچه در این بحث حائز اهمیت است این است که فضای بخش مبانی نظری، نظامی را حاکم بر دنیا می‌داند که معتقد به توسعه و مدرنیته است و در مجموع نظامات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیِ آن نیز نظمی را در دنیا ایجاد کرده است.

 

پذیرفتن تقسیم‌ کار جهانی یعنی دست شستن از آرمان‌ها و مبنای فکری کشور که همان نظام‌سازی اسلامی است. برای مثال، ساختار نظامات حاکم بر دنیا براساس نظامات اقتصادی شکل گرفته است. در ضمن عملکرد فرهنگ‌‌ها، رسانه‌ها، مدیران و حکمرانان نیز در راستای پشتیبانی از بخش اقتصاد است. ساختارهای بین‌المللی عموماً لجستیک بخش اقتصاد و تولید جامعه‌ی خود هستند. بنابراین نظامات مدرن نظمی را در دنیا ایجاد کرده‌اند؛ اقتصاد محور است. فرض کنید در ساختار سیاسی حق وتو وجود دارد. در ساختار اقتصادی سامانه‌ی سوئیفت وجود دارد- که اگر تدبیر نکنید و ارز واسط خود را روی دلار تثبیت کنید، این سامانه خدماتی به شما ارائه نمی‌دهد. این باعث می‌شود که در تبادلات مالی به بن‌بست برسید. تحریم‌های فعلی کشور نیز نتیجه‌ی چنین چیزی است- این نظم حاکم، در بخش فرهنگ نیز امپراتوری رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی را در دست دارد. اینترنت و مجموعه‌ی متغیرها در فضای مجازی -که ترجمه‌ی واژه‌ی سایبر است-برای ایجاد انحراف و به دست گرفتن کنترل ذهن بشر است. اساساً طراحی فضای سایبری برای کنترل بخش فرهنگ و کنترل فضای ذهن بشر بوده است. وقتی روزانه یکی از خبرگزاری‌های آمریکایی حجم بسیاری خبر تولید می‌کند و به طرق مختلف جلوی چشم مخاطبان خود قرار می‌دهد در واقع با این کار قدرت تفکر را از مخاطب خود می‌گیرد. این معادله‌ای منطقی است که هرچه حجم داده‌ها به ذهن بیشتر باشد، قدرت پردازش و تأمل روی آن داده‌ها کمتر می‌شود. آنچه گفته شد مظهر سلطه‌ی نظامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. بنابراین پذیرفتن تقسیم کار جهانی در واقع پذیرفتن نداشتن استقلال در نظامات ذکر شده است.

 

خلاصه اینکه چون ماهیت نظامات موجود دنیا ایجاد سلطه است، پیشنهاد پذیرفتن تقسیم‌ کار جهانی در برنامه‌ی چهارم به معنی تعمیم نظام سلطه در ایران بوده است، البته به فضل الهی این برنامه اجرایی نشد. بنابراین می‌توان گفت که تدوین‌کنندگان برنامه‌ی چهارم علاوه‌ براینکه نظام‌سازی اسلامی را درک نکرده بودند، ماهیت نظامات مدرن را نیز که ایجاد نظام سلطه بوده است درک نکرده بودند. در نتیجه، این مهم‌ترین ایرادی است که به مبانی نظری برنامه‌ی چهارم و خود برنامه‌ی چهارم وارد بوده است. باید اشاره کنم که این ایراد به هر سه استراتژی برنامه‌ی چهارم وارد است.

 

چرا این مبانی نظری مورد توجه قرار گرفت؟ به‌عبارت‌دیگر، دلیل تدوین این برنامه که تا این حد از آرمان‌های انقلاب اسلامی فاصله داشته است، چه بود؟

 

به نظر بنده، مقصر نیروهای انقلاب هستند. وقتی راجع به انقلاب اسلامی، مبنای انقلاب اسلامی، مفهوم نظام‌سازی اسلامی و بحث الگوی پیشرفت اسلامی کار گفتمانی گسترده‌ای انجام نمی‌شود، امکان تعمیم این موضوع ایجاد می‌شود. مقام معظم رهبری قبلاً فرموده بودند که آن‌قدر به قوت مبانی انقلاب اسلامی اعتقاد دارند که حتی حاضر هستند جلسات نقد مبانی مسلم انقلاب را نیز بپذیرند. به  نظر ایشان می‌توان در جلساتی که مبانی مسلم انقلاب به‌درستی نقد علمی می‌شوند، ورود پیدا کرد. شاید در آن زمان، این صحبت‌ها نوعی شعار تلقی می‌شد، اما امروز، در دوران نرمش قهرمانانه، شاهد هستیم که ایشان با صداقت این صحبت‌ها را بیان فرموده‌ بودند. یکی از مسلم‌ترین مبانی انقلاب، مبارزه با استکبار است. درحالی‌که ایشان در دولت یازدهم به "ایده‌ی سیاست خارجی توسعه‌گرا" اجازه‌ی عملیاتی شدن داده‌اند. از روز اول نیز با اطمینان فرمودند که به این مذاکرات بدبین هستند و این مذاکرات به نتیجه نمی‌رسد. در واقع ایشان در مرحله‌ی عمل اجازه دادند سیاست خارجی جمهوری اسلامی نقد شود. توجه داشته باشید که این بهترین نوع نقد است؛ یعنی ایشان پذیرفتند که در صورت محقق شدن آن ایده، تفکر حضرت امام (ره) و انقلاب باید اصلاح شود. بعد از هجده ماه مذاکره، اثبات شد که بدبینی ایشان به‌جا بوده است و آمریکا قابل‌اعتماد نیست.

 

اخلاق مقام معظم رهبری این‌گونه است. ایشان حتی برای مسلمات انقلاب نیز اجازه‌ی مقایسه می‌دهند. این مقایسه می‌تواند مقایسه‌ای عملی مثل همین تدبیر حکمیانه و نرمش قهرمانانه باشد. این روش باعث شده است که امروز در سطح دنیا نیز این تفکر ایجاد شود که آمریکا قابل‌اعتماد نیست. این همان روحیه‌ای است که جبهه‌ی نیروهای انقلاب به آن نیاز دارد.

 

بنابراین، وقتی در نقشه‌ی راه نظام، روی مفاهیم اثباتی و تحلیلی انقلاب، بین فکر انقلاب و فکری که ادعای کارآمدی می‌کند، مقایسه‌ای جدی انجام نمی‌شود، باید این انتظار را داشت که این توهم برای جریان توسعه‌گرا ایجاد شود که کارآمد است. باید دوستان انقلابی را برای این توهم ایجادشده مقصر دانست که چرا بین تفکرات انقلابی و تفکرات توسعه‌گرا نظام مقایسه ایجاد نمی‌کنند؟ با کلی‌گویی درباره‌ی انقلاب شکل‌گیری برنامه‌هایی مثل برنامه‌های توسعه غیرقابل‌اجتناب است.

 

تصور نکنید که امثال برنامه‌ی چهارم تکرار نمی‌شود. به نظر بنده، برنامه‌ی ششم با دیدگاه نهادگرایی به اندازه‌ی برنامه‌ی چهارم یا حتی بیشتر از آن، از تفکرات انقلاب فاصله دارد. در واقع با اجرای برنامه‌ی ششم به آرمان عدالت، احیای نهاد خانواده و استقلال کشور نزدیک‌تر نخواهیم شد. بااینکه دوستان انقلابی یک بار شاهد غلط نوشته‌ شدن برنامه‌ها بوده‌اند، اما هنوز عزم جزم نکرده‌اند تا همان‌گونه که توافق‌نامه‌ی ژنو را نقد می‌کنند، دیدگاه نهادگرایی حاکم بر تدوین برنامه‌ی ششم را نیز نقد کنند.

 

مطلبی که می فرمایید یعنی کم‌کاری صورت گرفته از طرف نیروهای انقلاب درست است. اما می خواهیم بدانیم به نظرتان اهداف ایجابی جریان توسعه‌گرا از نوشتن این برنامه‌ها چه بوده است؟ به دنبال چه بوده‌اند که مبانی آن‌ها با مبانی انقلاب فاصله گرفته است؟

 

جریان توسعه‌گرا، از اول انقلاب تا اکنون، آرمان خود را کشورهای توسعه‌یافته تعریف کرده است. کشورهای گروه هشت را کشورهای کارآمدی می‌داند. طبیعی است که وقتی در ذهن جریان توسعه‌گرا تعریف خاصی از کارآمدی وجود دارد، سعی می‌کنند کشور را نیز به همان سمت سوق بدهد. به‌هرحال، این نیز یکی از آفات بی‌برنامه بودن نیروهای انقلاب برای مقابله با ترجمه‌گرایی در کشور است. وقتی در کشور همان مفاهیم توسعه تدریس می‌شود، نوع خاصی از کارآمدی به معنای مصرفی‌ کردن جامعه و بقیه شاخصه‌ها در ذهن‌ها شکل می‌گیرد. با صراحت عرض می‌کنم، مشکل امروز کشور بیش از آنکه سیاسی باشد فکری است. بنده چندان موافق نیستم که برای تحلیل برنامه‌ای در فضای کشور به دنبال خوانش انگیزه‌های سیاسی آن بگردیم؛ زیرا واقعاً مشکل فکری وجود دارد. بسیاری از کارشناسان توسعه‌گرای کشور هنوز مفهوم نظام‌سازی اسلامی‌ را درک نکرده‌اند. دلیل آن نیز این است که راجع به نظام‌سازی اسلامی کار تفصیلی انجام نشده است.

 

پیشنهاد بنده این است که از حوادث سیاسی خوانشی فکری و تحلیلی داشته باشیم تا اینکه از برنامه‌های توسعه‌ای و کارهایی که فکری بوده‌اند خوانشی سیاسی داشته باشیم. به نظر می‌رسد با این روش دست‌یابی به آرمان‌های انقلاب راحت‌تر شود.

 

نظرات و انتقادات شما درباره‌ی مصادیق اجرایی و کارکردی تر مبانی نظری برنامه‌ی چهارم و خود برنامه‌ی چهارم مخصوصاً در حوزه‌ی فرهنگی و اجتماعی چیست؟

 

غیر از بحث مبانی نظری، سنگ بنایی تحت‌عنوان "بهبود مستمر فضای کسب‌وکار" در برنامه‌ی چهارم گذاشته شد که البته موضوع جدیدی نبود، اما در برنامه‌ی چهارم بسیار جدی مطرح شد. همین موضوع در برنامه‌ی پنجم به صد و هشت حکم اقتصادی تبدیل شد. درحال‌حاضر نیز با مطرح شدن بحث اقتصاد مقاومتی باز نظریه‌ی بهبود مستمر فضای کسب‌وکار، نظریه‌ی غالب است.

 

نظریه‌ی بهبود مستمر فضای کسب‌وکار دو دسته عامل را بر بنگاه‌های تولیدی مؤثر می‌داند. دسته‌ی اول، عواملی هستند که در اختیار صاحب بنگاه است. دسته‌ی دوم، عواملی هستند که بر تولید تأثیرگذار هستند، اما در اختیار صاحب بنگاه نیستند. بنابراین برای اینکه بنگاه‌های تولیدی و بخش‌های اقتصادی در کشور راه‌اندازی شوند باید عوامل بیرونیِ مؤثر بر بنگاه‌های تولیدی را بهبود بخشید. برای مثال گفته می‌شود ایجاد یک بنگاه تولیدی با توجه به قوانین کشور زمان‌بَر است. گاهی اوقات شش ماه زمان لازم است تا یک بنگاه تولیدی راه‌اندازی شود یا حتی مجوز بگیرید. بنابراین خواستار اصلاح قوانین هستند؛ زیرا حتی اگر سرمایه‌گذار نیز بخواهد بنگاهی ایجاد کند  قانون کشور را نمی‌تواند تغییر دهد. بنابراین حکومت وظیفه دارد عوامل بیرونی مؤثر بر کسب‌وکار را بهبود ببخشد.

 

تعارض از اینجا مشخص می‌شود که فضای کسب‌وکاری که به آن اشاره می‌شود در واقع شامل همه‌ی مسائل جامعه می‌شود. برای مثال قوانین جامعه، حمایت قضایی، تحول در نظام آموزشی برای کارآفرین بار آوردن کودکان و سیاست خارجی برای جذب سرمایه‌گذار و بازار مصرف بیشتر، همه بخشی از فضای کسب‌وکار محسوب می‌شوند.

 

معنای این نظریه این است که باید همه چیز در خدمت بخش اقتصاد قرار گیرد. برای بهبود تولید باید فضای حاکم بر کسب‌وکار بهبود یابد و بهبود فضای کسب‌وکار همه‌ی مسائل جامعه را در بر می‌گیرد. مشخص است که اقتصاد هدف قرار گرفته است و همه‌ی بخش‌های جامعه در خدمت بخش اقتصاد هستند. این خلاف قانون اساسی است؛ زیرا اقتصاد در قانون اساسی وسیله است نه هدف.

 

شاید مسائل اقتصادی برطرف‌شدنی نباشند، اما وقتی درباره‌ی اقتصاد مقاومتی بحث نمی‌شود، در نتیجه، در نهادهای نظام، نظریه‌ی بهبود فضای کسب‌وکار با عنوان نظریه‌ی اقتصاد مقاومتی پیشنهاد می‌شود. بررسی نظریه‌ی سیاست خارجیِ توسعه‌گرا که امروز مبنای دیپلماسی کشور است بیان‌کننده‌ی این مطلب است که محیط بین‌الملل آثار فراوانی بر توسعه‌ی یک کشور دارد. بنابراین کشور بدون کنترل محیط بین‌الملل توسعه پیدا نمی‌کند.

 

بخش اقتصاد جامعه، باعث به چالش کشیده شدن شعار تفکر استکبارستیزی و تفکر مرگ بر آمریکا می‌شود. درست است که نمی‌توانیم به بهانه‌ی بهبود فضای کسب‌وکار همه‌ی بخش‌های جامعه را در خدمت بخش اقتصاد قرار دهیم، اما چگونه باید مشکلات اقتصادی را برطرف کنیم؟

 

در اولین نقشه‌ی راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی مطرح شده است که در طول یک یا دو برنامه‌ی میان‌مدت، بخش عمده‌ای از سبد نیازهای خانوارها را می‌توان با سرمایه‌ی بخش وقف تأمین کرد. این موضوع در "نظریه‌ی بنگاه‌های وقف‌محور" شرح داده شده است.

 

بنابراین یکی از اتفاقات برنامه‌ی چهارم، همین بحث استفاده و تعمیم نظریه‌ی بهبود مستمر فضای حاکم بر کسب‌وکار است. در برنامه‌ی پنجم، ذیل نظریه‌ی بهبود مستمر فضای حاکم بر کسب‌وکار، صد و هشت ماده‌ی اقتصادی آمده است. این در حالی است که کل برنامه‌ی پنجم، دویست و سی و پنج ماده است. در واقع این نظریه نیمی از تخصیص‌های برنامه‌ی پنجم را به خود اختصاص داده است.

 

پس از نظر شما یکی از ایرادات وارد بر برنامه‌ی چهارم این است که اقتصاد به عنوان مبنا و فرهنگ و مسائل زیربنایی تر دیگر ذیل اقتصاد گرفته است.

 

بله، همین‌طور است؛ یعنی عملاً بااینکه قانون اساسی اقتصاد را وسیله معرفی کرده است، با مطرح شده این نظریه حالتی ایجاد شده است که شاهد آن هستید.

 

سیاست‌گذاری و آینده ی ترسیمی حضرت امام (ره) برای کشور چه بوده است؟ و با آینده‌ای که برنامه‌ی چهارم توسعه و مبانی نظری آن به تصویر کشیده‌اند چه تفاوتی دارد؟

 

همان‌طور که در ابتدا عرض کردم حضرت امام (ره) خواستار تحقق شاخص‌های هویت اسلامی بود‌اند. بنابراین هدف ایشان از هدف جریان توسعه‌گرا متفاوت بوده است. فکر اصلی حضرت امام (ره) برای  تحقق شاخصه‌های هویت اسلامی، دیدگاه نظام‌سازی اسلامی بوده است. بنابراین راه ایشان نیز از راه جریان فهم سنتی از اسلام متفاوت بوده است.

 

به نظر بنده، راه اصلاح برنامه‌ریزی کشور، براساس گفتمان حضرت امام (ره) و انقلاب، تبیین تفصیلی مفهوم نظام‌سازی اسلامی و ترجمه‌ی این مفهوم برای بخش‌های مختلف است. برای مثال، درحال‌حاضر، نظام‌سازی در بخش اقتصاد با تفکر بهبود مستمر فضای حاکم بر کسب‌وکار صورت می‌گیرد. بنگاه‌های وقف‌محور نیز ترجمه‌ای از مفهوم نظام‌سازی اسلامی حضرت امام (ره) برای بخش اقتصاد هستند.

 

در اولین نقشه‌ی‌ راه الگوی پیشرفت اسلامی، هشتاد و یک لازمه‌ی این نظام‌سازی اسلامی شرح داده شده است. این امر نشان‌دهنده‌ی این است که حداقل یک قدم در راه تفصیلی شدن مفهوم نظام‌سازی اسلامی برداشته شده است.

 

چه نسبتی بین مبانی نظری نوشته‌شده برای برنامه‌ی چهارم با ضروریاتی که فرمودید برقرار می‌شود؟

 

مبانی نظری در برنامه‌ی چهارم خواستار توسعه‌ی مدرنیته در ایران بوده است. درحالی‌که مطالبه اولین نقشه‌ی‌ راه الگوی پیشرفت اسلامی فرایند اسلامی شدن برنامه ها در ایران هست. این دو مسیر کاملاً متفاوت هستند. علت این اختلاف‌فکریِ به‌وجودآمده نیز غفلت دوستان انقلابی بوده است. بنده بسیار نگران هستم؛ زیرا بااینکه حدود نُه سال از سفارش به بحث الگوی پیشرفت اسلامیِ مقام معظم رهبری می‌گذرد، هنوز دوستان انقلابی از اقدام در این زمینه غفلت می‌کنند.

 

به نظر بنده، وقتی گفتمان الگوی پیشرفت اسلامی جدی گرفته نشود، بحث نظام‌سازی اسلامی در اجمال است. بنده دوباره تأکید می‌کنم که غفلت ما از الگوی پیشرفت اسلامی باعث می‌شود تا مبانی نظری برنامه‌ی چهارم و امثال آن شکل بگیرند. اکنون نیز باید روی برنامه‌ی ششم تمرکز شود. همان‌طور که می‌دانید دولت محترم به صراحت اعلام کرده است که می‌خواهد برنامه‌ی ششم را با دیدگاه نهاد‌گرایی ببندد. دیدگاه نهاد‌گرایی، یکی از مکاتب مشهور و شناخته‌شده‌ی توسعه است. بنابراین، بررسی این موضوع باید سریعاً در دستور کار قرار بگیرد. به نظر بنده، هرچه زودتر باید جلوی تدوین برنامه‌ی ششم با دیدگاه نهادگرایی گرفته شود.

----------------------------------

پی نوشت ها:

[۱]. بیانات امام خامنه ای در دیدار دانشجویان کرمانشاه ۱۳۹۰/۰۷/۲۴

[۲]معتقدم که دین برای آن که بماند نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد. طبع بشر چنین است که اگر دین یا هر نهاد دیگری را وافی به مقصود نیافت یا آن را کنار گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده و باز هم رخ خواهد داد. محمد خاتمی صبح امروز،۲۱/۹/۷۸ 

[۳] . خطبه ۵۰ نهج البلاغه

[۴]. نهج الفصاحه 

[۵]. بخشی از آیه شریفه ۱۵۷ از سوره مبارکه اعراف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۲۰:۳۰

بسم الله الرحمن الرحیم

حجت الاسلام علی کشوری دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی با حضور در برنامه گفتگوی شبکه استانی زاگرس به تبیین ارتباط مسئله الگوی پیشرفت اسلامی با انقلاب اسلامی پرداخت.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه  این گفتگوی تلویزیونی در حاشیه برگزاری دور دوم نشست های گفتمانی الگوی پیشرفتِ در شهر کرمانشاه انجام شد و در آن بعد از تحلیل نحوه پیدایش انقلاب اسلامی مردم ایران؛ جایگاه ابر مسئله الگوی پیشرفت اسلامی در تداوم و تکامل انقلاب اسلامی بررسی شد. فیلم این گفتگو را به مدت 38 دقیقه از اینجا ببینید.

لازم به ذکر است که دور دوم نشست های گفتمانی الگوی پیشرفت اسلامی در شهر کرمانشاه در روزهای 14 و 15 بهمن ماه 1393 برگزار گردید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۰۷

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمتی از بیانات امام خامنه ای در ابتدای سال 1394 در حرم منور رضوی:

...بحث را با یک تأمّل قرآنی آغاز میکنم. خداوند متعال برای آن کسانی که وعده‌ی نصرت داده است، شرطی مقرّر فرموده است: وَ اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر؛(۱) اَلَّذینَ اِن مَکَّنّاهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَلوةَ وَ ءاتَوُا الزَّکوة وَ اَمَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبةُ الاُمور.(۲) خداوند متعال چهار شاخص را در این آیه‌ی شریفه برای آن مؤمنانی که قدرت در اختیار آنها قرار میگیرد و از زیر سلطه‌ی قدرتمندان جائر خارج میشوند، معیّن کرده و وعده کرده است که «اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر»؛ خدای متعال قادر است که یک چنین ملّتی را نصرت کند و یقیناً هم نصرت خواهد کرد. از این چهار شرط، یکی نماز است، یکی زکات است، یکی امر به معروف است و دیگری نهی از منکر. هر کدام این چهار خصوصیّت و چهار شاخص، یک جنبه‌ی فردی و شخصی دارند، لکن در کنار آن، یک جنبه‌ی اجتماعی و تأثیر در نظام‌سازی اجتماعی [هم] دارند. نماز با آن همه راز و رمزی که در حقیقت نماز نهفته است که معراج هر مؤمن است، «قُربانُ کُلِّ تَقی»(۳) است، وسیله‌ی فوز و سعادت است، از همه‌ی اعمال برتر و بالاتر است، حتّی نماز دارای جنبه‌ی اجتماعی هم هست. جنبه‌ی اجتماعی نماز این است که یکایک مسلمانان به‌وسیله‌ی نماز با یک مرکز واحدی در تماس میشوند. در آنِ واحد در وقت نماز، همه‌ی مسلمانان در همه‌ی نقاطی که دنیای اسلام گسترده است، دل را به یک مرکز واحدی متّصل میکنند؛ این اتّصال همه‌ی دلها به یک مرکز واحد، یک مسئله‌ی اجتماعی است، یک مسئله‌ی نظام‌ساز است، معیّن‌کننده و شکل‌دهنده‌ی هندسه‌ی نظام اسلامی است.
زکات که دارای جنبه‌های فردی است و گذشت و اعطای «ما یحب» را به انسان می‌آموزد که خود این یک تجربه و آزمون بسیار مهم است، امّا یک ترجمان اجتماعی دارد؛ زکات در استعمالات قرآنی، به معنی مطلق انفاقات است اعم از زکات مصطلحی است که در آیه‌ی شریفه‌ی «خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقَةً»(۴) به آن اشاره شده است؛ زکات یعنی مطلق انفاقات مالی، [امّا] جنبه‌ی اجتماعی و ترجمان اجتماعی نظام‌ساز زکات این است که انسانی که در محیط اسلامی و جامعه‌ی اسلامی، برخوردار از مال دنیوی است، خود را متعهّد میداند، مدیون میداند، طلبکار نمیداند، خود را بدهکار جامعه‌ی اسلامی میداند؛ هم در مقابل فقرا و ضعفا، هم در مقابل سبیل‌الله؛ بنابراین زکات با این نگاه، یک حکم و شاخص نظام‌ساز است.
و امّا امر به معروف و نهی از منکر که در واقع به نوعی زیربنای همه‌ی حرکات اجتماعی اسلام است که «بِها تُقامُ الفَرائِض»؛(۵) امربه‌معروف یعنی همه‌ی مؤمنان در هر نقطه‌ای از عالم که هستند، موظّفند جامعه را به‌سمت نیکی، به‌سمت معروف، به‌سمت همه‌ی کارهای نیکو حرکت دهند؛ و نهی از منکر یعنی همه را از بدی‌ها، از پستی‌ها، از پلشتی‌ها دور بدارند. هرکدام از این چهار شاخص به‌نحوی ترجمان ساخت و هندسه‌ی نظام اسلامی است.
در حاشیه عرض بکنیم که این معنای مهمّ امر به معروف و نهی از منکر را نباید به مسائل زیر نصاب اهمّیّت منحصر کرد؛ بعضی تصوّر میکنند امر به معروف و نهی از منکر منحصر میشود به اینکه انسان به فلان زن یا فلان مردی که یک فرع دینی را رعایت نمیکند تذکّر بدهد؛ البتّه اینها امر به معروف و نهی از منکر است امّا مهم‌ترین قلم امر به معروف و نهی از منکر نیست. مهم‌ترین قلم امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از امر به بزرگ‌ترین معروفها و نهی از بزرگ‌ترین منکرها. بزرگ‌ترین معروفها در درجه‌ی اوّل عبارت است از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی؛ این امر به معروف است. معروفی بالاتر از ایجاد نظام اسلامی و حفظ نظام اسلامی نداریم؛ هر کسی که در این راه تلاش کند، آمر به معروف است؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، بزرگ‌ترین معروف است. معروفها اینها هستند: اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آماده‌ی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهم‌ترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند. نقطه‌ی مقابل اینها هم عبارت است از منکرها. ابتذال اخلاقی منکر است، کمک به دشمنان اسلام منکر است، تضعیف نظام اسلامی منکر است، تضعیف فرهنگ اسلامی منکر است، تضعیف اقتصاد جامعه و تضعیف علم و فنّاوری منکر است؛ از این منکرها باید نهی کرد.اوّلین آمر به‌ معروف هم خود ذات مقدّس پروردگار است که میفرماید: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِی‌القُربی وَ یَنهی عَنِ الفَحشآءِ وَ المُنکَرِ وَ البَغی؛(۶) خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ معروفها هم مشخّص شده است، منکرها هم معلوم شده است. وجود مقدّس پیامبر معظّم اسلام (صلّی ‌الله ‌علیه‌ و آله) از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر است؛ آیه‌ی قرآن [میفرماید] «یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ وَ ینهاهُم عَنِ المُنکَر»؛(۷) ائمّه (علیهم‌السّلام) بزرگ‌ترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت میخوانید: اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر؛(۸) مؤمنین و مؤمنات در هر نقطه‌ای از جهان اسلام آمران به معروفند که فرمود: وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولیآءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَ یَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ یَؤتونَ الزَّکوة؛(۹) اینها چهار پایه‌ی اصلی برای نظام‌سازی است که از هرکدام از اینها، شاخه‌هایی منشعب میشود. نظام اسلامی متّکی است به اقامه‌ی صلات، ایتاء زکات، امر به ‌معروف، و نهی از منکر؛ یعنی انسجام و ارتباط اجتماعی و قلبیِ میان آحاد مردم در نظام اسلامی.

پی نوشت ها:


۱) سوره‌ی حج، بخشی از آیه‌ی ۳۹؛ «...و البتّه خدا بر پیروزی آنان سخت توانا است»
۲) سوره‌ی حج، آیه‌ی ۴۱؛ «همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز برپا میدارند و زکات میدهند و به کارهای پسندیده وامیدارند، و از کارهای ناپسند باز میدارند، و فرجام همه‌ی کارها از آنِ خدا است»
۳) من لا یحضره الفقیه، ج ۱ ، ص ۲۱۰؛ «نماز تقرّب هر پرهیزکار است»
۴) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۰۳؛ «از اموال آنان صدقه‌ای بگیر ...»
۵) کافی، ج ۵ ، ص ۵۶؛ «با آن همه‌ی فرائض و واجبات برپا میشود»
۶) سوره‌ی نحل، بخشی از آیه‌ی ۹۰ ؛ «درحقیقت خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و ستم باز میدارد...»
۷) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۵۷ ؛ «... [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد، و از کار ناپسند باز میدارد ...»
۸) کافی، ج ۴ ، ص ۵۷۰؛ «شهادت میدهم که نماز را به پا کردی و زکات را پرداختی و امر به معروف و نهی از منکر کردی»
۹) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۷۱ ؛ «و مردان و زنان با ایمان، دوستان یکدیگرند، که به کارهای پسندیده وامیدارند، و از کارهای ناپسند باز میدارند، و نماز را برپا میکنند و زکات میدهند ...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۵

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم مسلمان و قهرمان ایران

سلام

به بهانه‌ی تدوین برنامه‌ی ششم توسعه سه نکته را معروض می دارم! 

نکته اول:سیاست‌های کلّی برنامه‌ی ششم هم‌اینک در مجمع تشخیص مصلحت نظام در حال بررسی است و پس از تصویب، بر اساس بند 1 اصل 110 قانون اساسی[1] به محضر رهبر انقلاب اسلامی ارسال و در صورت تأیید، جهت استفاده‌ی دولت و مجلس و.. ابلاغ خواهد شد. حال در شرایطی که هنوز سیاست های کلان برنامه ابلاغ نشده است، دولت محترم مشغول تدوین برنامه‌ی ششم و نهایی‌کردن آن می‌باشد. سؤال اساسی این است که؛ برنامه ششم  بر اساس کدام چارچوب قانونی و کدام سیاست ها در حال تدوین است؟ آیا قرار است سیاست‌های برنامه ششم به عنوان زینت به احکام برنامه‌ی ششم الصاق شود؟! تکلیف قانونی منبعث از اصل 110 چه نسبتی با احکام  برنامه ششم دارد؟

نکته دوم: نگرانی‌ها از این است که گفته می‌شود احکام برنامه‌ی ششم بر اساس مکتب نهادگرایی[2] در حال تدوین است؛ این در حالی است که قانون اساسی- میثاق ملّی مردم ایران اسلامی - ضمن اصرار بر حلّ مشکلات اقتصادی به دنبال تحقّق عدالت است ولی نگاه نهادگرایی و سایر مکاتب توسعه‌ یعنی آن چیزی که فضای ذهن و اندیشه تیم اقتصادی دولت را سامان داده- همه‌ی امکانات را به این مسیر قانونی هدایت نمی کند. مکتب نهادگرائی و سایر مکاتب توسعه ، تکرار  مسیر برنامه ریزی در آمریکا است و نتیجه ای جزء به حاکمیّت  رساندن 1 درصد برگرده 99 درصد و توزیع کوپن غذا در میان 50 میلیون[3] نفر به دنبال  ندارد!

نکته سوم: مادّه‌ی اوّل برنامه‌ی پنجم می‌گوید: «دولت به کمک سایر قوا باید طیّ 3 سال الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را تدوین نموده و این الگو پس از تصویب در مجلس، مبنای تهیّه‌ی برنامه‌ی ششم و برنامه‌های بعدی قرار گیرد.[4]» علی‌رغم تذکّرات مکرّر اینجانب و بقیّه‌ی همکاران، مطلب قابل قبولی به عنوان الگوی اسلامی ایرانی ارائه نگردیده و بالطّبع چیزی هم به تصویب مجلس نرسیده است. بنابراین نسبتِ برنامه‌ی ششم با تکلیف قانونی برنامه‌ی پنجم مسکوت مانده و معلوم نیست چه چیزی چراغ راه تدوین برنامه‌ی ششم می‌باشد و این تخلّف آشکار دیگری از تکالیف قانونی می‌باشد...

 آنچه داستان را تلخ تر می‌کند این است که؛ به موازات این کوتاهی در انجام وظیفه، آقایان نوبخت[5] و معصومی راد[6] به جای تلاش واقعی در جهت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به دنبال ارائه‌ی تفسیری نازل و جدید از الگوی اسلامی ایرانی و منطبق بر مفاهیم توسعه‌ی غربی‌اند. آن‌ها به دنبال متولّدکردن توسعه‌ی غربی[7] از بطن الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌باشند. اخیراً جناب آقای نوبخت در گفتگو با دو ماهنامه گفتمان الگو اظهار داشته است: «نباید انتظار داشت، الگو بسیار مفصّل و همه‌جانبه باشد که در این صورت جایی برای توسعه نخواهد بود.[8]» گویا ایشان فراموش کرده‌اند، الگو یعنی نقشه‌ی جامع اداره‌ی کشور[9]. این نوع برخورد به مثابه حلال‌کردن گوشت خوک با بسم الله است...

25 اسفند 1393

بهرام بیرانوند؛ نماینده مردم شریف بروجرد و اشترینان

پی نوشت:

[1].  تعیین سیاست‌های کلّی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام- بند 1 اصل 110 قانون اساسی

[2].  مکتب نهادگرائی، حوزه بررسی خود را بسیار فراتر از اقتصاد مرسوم در نظر گرفته و اقتصاد را تنها شامل بازار نمی‌داند، بلکه بازار را نوعی نهاد تعریف می‌کند که خود متشکّل از تعدادی نهادهای فرعی است و با سایر مجموعه‌های نهادی مثل فرهنگ، دولت، مقررات و ایدئولوژی و... ارتباط دارد. اصل اساسی تفکّر نهادگرائی بر این حقیقت استوار است که بازار به تنهائی تضمین‌کننده توزیع و تخصیص بهینه منابع نمی‌باشد؛ بلکه این ساختار سازمان نهادی و قدرت در جامعه است که تخصیص منابع را صورت می‌دهد و یا بجای اینکه قیمت و توزیع کالاها و خدمات را تابعی از نظام عرضه و تقاضا در یک بازار مفهومی صرف بداند، نظام عرضه و تقاضا را تابعی از ساختار قدرت، ثروت و نهادها می‌داند.

بنابراین اقتصاد نهادی یک نظریّه تحوّل اجتماعی یا کنترل اجتماعی است. نوعی جهت‌گیری فعال به سمت نهادهای اجتماعی از طریق تمرکز بر تأثیر نهادها در عملکرد اقتصادی و فرآیند‌های تحوّل نهادی و یا به عبارت دیگر نوعی تمرکز بر شکل‌گیری و کارکرد نهادها به عنوان علّت و پیامد ساختار قدرت و رفتار اجتماعی شده افراد و گروه‌ها و به عنوان شیوه‌ای است که اقتصادها از طریق آن سازماندهی شده و کنترل می‌شوند. این نگرش به تقلید از مکتب سلف خود، یعنی مکتب تاریخی آلمان، معتقد است واقعیّت‌های اقتصادی می‌باید در لوای تاریخ آنها و از طریق روش‌های عمل‌گرایانه‌ای همچون توصیف آماری، شیوه استقرایی و [در قالب یک کلّ منتظم] مورد مطالعه قرار بگیرند.

تمدن جهرمی، محمد حسین(1383)، رویارویی مکاتب اقتصادی، تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی، مقاله نهادگرایان

[3].  تنها برنامه دولت فدرال که هنوز در زنده‌نگه‌داشتن ۵۰ میلیون آمریکایی در خطرافتاده سهمی دارد، برنامه کوپن غذایی وزارت کشاورزی آمریکاست که بر اساس آن در حال حاضر، ۴۶.۵ میلیون امریکایی تغذیه می‌شوند.

کد مطلب: 181957        http://hamshahrionline.ir

[4]ماده1 برنامه پنجم ـ دولت موظف است با همکاری سایر قوا « الگوی توسعه اسلامی ـ ایرانی» که مستلزم رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی باشد را تا پایان سال سوم برنامه تدوین و جهت تصویب به مجلس شورای اسلامی ارائه دهد. این الگو پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی مبنای تهیه برنامه ششم و برنامه‌های بعدی قرار می‌گیرد.

 [5]. دکتر محمّد باقر نوبخت؛ ریاست سازمان مدیریّت و برنامه‌ریزی کشور

[6]. دکتر رضا معصومی راد؛ ریاست امور تدوین الگوی پیشرفت سازمان مدیریّت و برنامه‌ریزی کشور

[7]. واژه توسعه (development) از نظر لغوی در زبان انگلیسی، به معنی بسط‌یافتن، درک‌کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن 14 میلادی برای توضیح برخی پدیده‌های اجتماعی به‌کار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به عنوان یک چارچوب تحلیلی برای درک پیشرفت جوامع انسانی، به بعد از 1321 مربوط می‌شود. در آن زمان، این واژه مترادف با نوسازی، رشد، - جنگ جهانی دوّم و در دهه‌های 1311 صنعتی‌شدن و برای تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار می‌رفت. اصطلاح ” توسعه“ به معنای بازسازی جامعه بر اساس اندیشه‌ها و بصیرت‌های تازه است. این اندیشه‌ها و بصیرت‌های تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشه ”علم‌باوری“، ”انسان‌باوری“ و ” آینده‌باوری“ است. به همین منظور باید برای نیل به توسعه، سه اقدام اساسی درک و هضم اندیشه‌های جدید، تشریح و تفضیل این اندیشه‌ها و ایجاد نهادهای جدید برای تحقّق عملی این اندیشه‌ها صورت پذیرد.

برگرفته از: عظیمی، حسین (1911)؛ مدارهای توسعه‌نیافتگی در اقتصاد ایران

[8]. ویژه‌نامه‌ی نوروزی سال 1394  دو ماه‌نامه گفتمان الگو

[9]. الگو هم نقشه‌ی جامع است. وقتی میگوئیم الگوی ایرانی - اسلامی، یعنی یک نقشه‌ی جامع. بدون نقشه‌ی جامع، دچار سردرگمی خواهیم شد؛ همچنان که در طول این سی سال، به حرکتهای هفت و هشتی، بی‌هدف و زیگزاگ مبتلا بودیم و به این در و آن در زدیم. گاهی یک حرکتی را انجام دادیم، بعد گاهی ضد آن حرکت و متناقض با آن را - هم در زمینه‌ی فرهنگ، هم در زمینه‌ی اقتصاد و در زمینه‌های گوناگون - انجام دادیم! این به خاطر این است که یک نقشه‌ی جامع وجود نداشته است. این الگو، نقشه‌ی جامع است؛ به ما میگوید که به کدام طرف، به کدام سمت، برای کدام هدف داریم حرکت میکنیم.

بیانات امام خامنه‌ای در اوّلین نشست اندیشه‌های راهبردی با موضوع الگوی پیشرفت  10/09/1389
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۳ ، ۱۹:۴۰

بسم الله الرحمن الرحیم

در حاشیه برگزاری نشست های گفتمانی الگوی پیشرفت اسلامی در شهر کرمانشاه حجت الاسلام علی کشوری در گفتگو با شبکه اطلاع رسانی مرصاد نیوز به تبیین ابعادی از مسئله مهم الگوی پیشرفت اسلامی بر اساس مفاهیم اولین نقشه راه تولید الگوی پیشرفت اسلامی پرداختند. قسمت اول این گفتگو را به نقل از شبکه اطلاع رسانی مرصاد نیوز در ادامه بخوانید:


مراحل الگوی پیشرفت اسلامی از دیدگاه رهبر انقلاب و جایگاه کنونی انقلاب در این الگو

 

مسئله اول جایگاه الگوی پیشرفت اسلامی است. اگر کسی بخواهد به صورت ساده جایگاه بحث الگوی پیشرفت اسلامی را متوجه شود باید به مراحل پنجگانه ای که رهبر معظم انقلاب برای حرکت انقلاب ترسیم کرده اند برگردد. موضوعی که ایشان در سال 1379 مراحل تحقق ارمانهای انقلاب را در 5 گام تبیین فرمودند.

 

ایشان فرمودند که ما برای رسیدن به آرمانهای انقلاب باید 5 گام اساسی را برنامه ریزی کنیم. اینها عبارتند از 1. مرحله انقلاب اسلامی 2. مرحله نظام اسلامی 3. مرحله دولت اسلامی 4. مرحله جامعه اسلامی و 5. مرحله تمدن نوین اسلامی.

 

 

چون اینجا قصد شرح مفصلی در خصوص هر یک از این مراحل را نداریم و برای این کار نیاز به جلسات مشروح دیگری است، بنابراین فقط توضیح می دهم که در حال حاضر از منظر طی این مراحل تا کنون ما دو مرحله از این گام های پنجگانه را پشت سر گذاشته ایم، یعنی مرحله انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را به همت مردم و رهبری فقهای عظیم الشأن شیعه طی کردیم و در حال حاضر در سومین مرحله از این الگو قرار داریم که همان مرحله دولت اسلامی باشد. آینده نزدیکی که پیش رو داریم مرحله جامعه اسلامی است و براساس مبانی انقلاب ما در حال عبور از مرحله سوم به مرحله چهارم هستیم و این همان نقطه تاریخی است که اگر ما آن را خوب تحلیل نکنیم اصل موضوع الگوی اسلامی پیشرفت هم برای ما واضح نمی شود.

 

مرحله دولت اسلامی یعنی چه و ضرورت تغییر ساختارهای اداره کشور چیست؟ / تفاوت نگاه اسلامی به فرهنگ و اقتصاد با نگاه توسعه گرای غربی

 

گفتمان انقلاب اسلامی معتقد است که ساختارهای فعلی جامعه چون بخشی از آنها وام گرفته از ساختارهای مبتنی بر تفکر مدرنِ وارداتی هستند، این ساختارها از دلشان تحقق ارمانهای انقلاب بیرون نخواهد آمد. به عنوان مثال ما با این مدل بانک داری و با این مدل اداره امور اقتصادی هیچگاه به مسئله عدالت دست نخواهیم یافت، عدالت جزو آرمانهای انقلاب است اما ساختارهای اقتصادی کشور که با مدل های غربی در حال اداره شدن است، ما را به این آرمانها نخواهد رساند.

 

با این تفاسیر ما دو راه پیش رو داریم. یا از آرمان عدالت دست برداریم، یا به سمت اصلاح ساختارهای مدرن و توسعه گرا پیش برویم. در این دوراهی "نظریه دولت اسلامی" می گوید که برای تحقق آرمانهای انقلاب، برای تحقق شاخص های هویت اسلامی ما باید تحولی در ساختارهای اداره کننده نظام ایجاد کنیم. مثلا مادامی که مرکز آمار ایران عمده تمرکز خود را هنگام آمار گیری روی شاخص های اقتصادی گذاشته و شاخص های فرهنگی را ارزیابی نمی کند ما نمی توانیم برنامه ریزی دقیقی روی مسائل فرهنگی داشته باشیم. اهل فن می دانند که 8 شاخص مهم اقتصادی توسط مرکز آمار ایران ارزیابی می شود، تعبیری شبیه شاخص های حیاتی برای آن دارند. به عنوان مثال شاخص هایی مثل تورم، بیکاری، رشد اقتصادی و ... را ارزیابی می کنند. یعنی پایه ارزیابی توجه به شاخص های اقتصادی است.

 

البته چون از نگاه ساختارهای توسعه گرا شاخص های فرهنگی به نوعی پشتیبان شاخص های اقتصادی هستند، شاخص های فرهنگی نیز متنایب و وابسته به شاخص های اقتصادی ارزیابی می شود، مثلا اگر شما مکتب نهادگرایی در حوزه اقتصاد را قبول داشته باشید که این مکتب در کشور ما طرفداران زیادی هم دارد، معتقد خواهید بود به اینکه اگر بخواهیم اقتصاد رو تکمیل کنیم باید فرهنگ را هم[به نفع اقتصاد] اصلاح کنیم. لذا یک معتقد به جبهه فرهنگی انقلاب نباید تصور کند که هنگامی معتقدین به نهادگرایی از اصلاح امور فرهنگی صحبت می کنند نگاه آنها به فرهنگ یک نگاه محوری است، نه، برای آنها فرهنگ یکی از متغیر های موثر در اقتصاد است. یعنی حتی اگر در مدل های آماری ما به شاخص های فرهنگی توجه می شود به دلیل تأثیر فرهنگ بر اقتصاد است. یعنی هرجا شاخص های فرهنگی در حال بررسی است در واقع در حال آنالیز شاخص های اقتصادی هستند و فرهنگ را به عنوان یک مکمل برای اقتصاد تحلیل می شود.

 

بر این اساس اگر ما به دنبال دسترسی به یک جامعه مطلوب اسلامی هستیم، یعنی جامعه ای که شاخص های هویت اسلامی مثل عدالت در آن تحقق پیدا کرده است، باید برای رسیدن به این آینده روشن بدانیم که با ساختارهای فعلی کشور که عمدتا وارداتی و توسعه گراست -که برای ان مدل آمارگیری کشور را مثال زدم- به آن شاخص ها دست پیدا نخواهیم کرد.

 

 

از منظر اندیشه رهبر معظم انقلاب دولت سازی اسلامی مقدم است بر جامعه سازی اسلامی؛ چرا که دولت هر کشور برنامه ریزی می کند برای آن کشور. پیداست که اگر هدف برنامه ریزی تحقق شاخص های هویت اسلامی نبود آن شاخص ها هم محقق نخواهد شد. یعنی بخش هایی از ساختارهای اداره کننده کشور ما که بر مبنای تفکر مدرن بنا شده به دنبال تحقق شاخص های توسعه  هستند و طبیعی است که برای آن هم برنامه ریزی می کنند. این حرف اول بحث ما که ما اکنون در مرحله تحقق دولت اسلامی هستیم و آینده ما هم تحقق جامعه اسلامی است.

 

مثال دوم: ضرورت تغییر ساختارهای اداره کشور با توجه به تعریف الگوی پیشرفت اسلامی/ آموزش مبتنی بر سبک زدگی و تفاوت آن با آموزش مبتنی بر خدمات و تولید

 

مرحله دولت اسلامی معنایش این است که ما نیاز داریم به تغییر ساختارهای اداره کشور. برای تبیین بهتر این موضوع مثال دیگری می زنم. به عنوان مثال یکی از ساختارهایی که بر مبنای تفکر مدرن و توسعه گرا بنا شده و متاسفانه بعد از 36 سال انقلاب همچنان موفق به تغییر آن نشده ایم، ساختار آموزشی ماست. ساختار آموزشی یک کشور یعنی همه چیز یک کشور، یعنی اگر شما نتوانید در یک سیستم آموزشی اعتقادات و آرمانهای یک کشور را به نسل بعد منتقل کنید یعنی همه چیز خود را از دست داده اید، ساختار آموزشی ما همتش بر مبنای آموزشهای "ساینس" است؛ یعنی اگر کمیت و کیفیت این ساختارها را بررسی کنید هدف آنها تربیت کادر آموزشی متخصص برای بخش خدمات و تولید جامعه است. یعنی دروس و ساختار این سیستم دانش آموز ما را به عنوان یک تکنسین برای بخش خدمات و تولید تربیت می کند.

 

 

از طرف دیگر ما می دانیم که مهمترین آموزشها- مخصوصا در سنین اوج یادگیری -آموزش های مربوط به سبک زندگی اسلامی و تربیت اسلامی است و عملا چون ساختار آموزشی ما برای تربیت تکنسین در بخش تولید و خدمات بنا شده این بخش مورد غفلت قرار گرفته است. عوارض این هم نا هنجاری های اجتماعی است. وقتی شما سبک زندگی درست را آشنا نیستید و یا فقط سبک زندگی اسلامی به گوشتان خورده است، از این نسل انتظار عمل و تعهد به سبک زندگی دشوار است.

 

به نظر من مثلا اگر قرار است به صورت ریشه ای نا هنجاری هایی مثل طلاق و بی حجابی را در جامعه حل کنیم باید تحول بنیادین در آموزش و پرورش را در دستور کار قرار دهیم. شما می بینید که تحول در آموزش و پرورش -به هر دلیلی- خیلی مورد حساسیت نیروهای انقلاب نیست. شما اجازه می دهید آموزش و پرورش به هر دلیلی نسل نو ما را هر طور که خواست بار بیاورد و آنگاه می خواهید مقابل ناهنجاری های ناشی از تربیت مدرن آن را بگیرید. خیلی غفلت بزرگی در حال اتفاق افتادن است.

 

لذا وقتی ما می گوییم در مرحله دولت سازی اسلامی هستیم باید تحول بنیادین در ساختار آموزشی را به وجود بیاوریم.

 

مثال سوم: چرا خروجی قانون گذاری در کشور قوانینی است که قابلیت اجرا ندارند؟

 

یک مثال آخر  برای شکل گرفتن کامل این بحث ضروریست. حتما همه ما قبول داریم که کشور باید بر مبنای قانون اداره شود، اما کسی کنکاش و دقت نمی کند که این نحوه قانون گزاری که باید دولت اسلامی از دل آن بیرون بیاید در چه شرایطی قرار دارد. ما فقط می گوییم که جامعه باید بر مبنای قانون اداره شود، اما این موضوع که قانون خوب چیست و قانون بد چیست توسط نیروهای جریان انقلاب دنبال نمی شود. نتایجی هم به بار آورده است. مثلا یکی از دلایلی که بسیاری از قانون ها اجرا نمی شود این است که خود آن قانون قابلیت اجرا ندارد. به عنوان مثال اگر برنامه های 5 ساله کشور را در آستانه تدوین ششمین برنامه بررسی کنید، خواهید دید بسیاری از قوانینی که در برنامه اول تنظیم شده اجرایی نشده و به همان شکل به برنامه دوم منتقل شده است. همین قوانین در برنامه دوم هم اجرا نشده و به ترتیب به برنامه های سوم چهارم و پنجم منتقل شده اند.

 

در طول این سالها هم، دولت های مختلف با گرایش های گوناگون بر سر کار آمده اند اما یک سوال بزرگ مطرح است که چرا در طول این سالها قوانین و برنامه ها از دولتی به دولت دیگر پاس داده می شود. مهمترین دلیل این موضوع آن است که ما در کشورمان سیستم قانون گذاری دقیقی نداریم و قانون خوب در کشورما تدوین نمی شود. اگر به دنبال رسیدن به یک جامعه مطلوب هستیم باید نحوه قانون گذاری برای داشتن قوانین خوب را اصلاح کنیم. چه کسی موظف به تکامل این سیستم قانون گذاری برای تصویب قوانین خوب با داشتن قابلیت اجرایی است؟

 

یکی دیگر از دلایل اجرایی نشدن قوانین در کشور تعدد مراجع تصویب مقررات برای زندگی مردم است. طبق برخی از گزارش ها 180 مرکز قانون گذاری در کشور داریم که به نوعی برای زندگی مردم مقررات تصویب می کنند. وقتی شما از 180 جا مقررات برای زندگی مردم تصویب می کنید  و خود مجلس شورای اسلامی هم 108 سال سابقه قانون گذاری دارد و همه قوانین هم تا الان معتبر هستند. این سوال مطرح است که آیا اصلا این حجم از مقررات را می شود به اطلاع مردم رساند؟ که به مرحله اجرا برسد؟ بسیاری از اتهامات در قوه قضائیه مربوط به پرونده هایی است که  مجرم اصلا از قانون اطلاع نداشته است. شما فکر نمی کنید این حجم از قوانین آموزش پذیر نیستند؟ زیاد شدن قانون فی نفسه مانع از اجرایی شدن آن است. ما باید به سمتی برویم که قوانین کم حجم داشته باشیم.

 

بنابر این وقتی که می گوییم نیاز به دولت سازی اسلامی داریم؛ یعنی باید ساختارها را تغییر دهیم که به عنوان مثال به سه مورد تغییر در ساختارها؛ یعنی ضرورت تغییر در مدل آمارگیری، مدل آموزش و مدل قانون گذاری کشور اشاره شد.

 

ادامه دارد.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۵۹